پارت هفت
پارت هفت
وقتی برگشتم سرم به چیز صاف و محکم برخورد کرد بادیدن کوکی خشکم زدم اروم گفتم
ا.ت:جونگکوک سونبه خوبی
سرشو اورد پایین گرفت جلوی صورتم
جونگکوک:چرا قرمز شدی
ا.ت:ها چیزی نیست خوب ...
با خنده برگشت رفت نشست سر جاش
جونگکوک:تو واقعا خیلی کیوتی
ا.ت:ممنون
بعد از تموم شدن غذا صداش کردم تا بیاد بخوره نشست سر میز شروع کرد به خوردن غذا ولی تو بهش زل زده بودی سرشو اورد بالا که زود سرتو انداختی پایین
جونگکوک:دیگه طاقتم رو تموم کردی
با این حرفش سرتو بلند کردی و بهش خیره شده اومد طرفت بلندت کرد و گذاشت روی اپن با چشمای بزرگ شده نگاش میکردی که دستشو برد پشت کمرت و تورو به خودش نزدیک کرد
جونگکوک:میدونی عاشقت شدم
ا.ت:چی.......
لبشو گذاشت رو لبام و بعد یه مک ازش جدا شد
جونگکوک:گفتم دوست دارم
بعدش لباشو گذاشت رو لبات و بوسه خیس و صدا داری رو شروع کرد.😳😳😳
ادامش بعدااااا....😩😩
وقتی برگشتم سرم به چیز صاف و محکم برخورد کرد بادیدن کوکی خشکم زدم اروم گفتم
ا.ت:جونگکوک سونبه خوبی
سرشو اورد پایین گرفت جلوی صورتم
جونگکوک:چرا قرمز شدی
ا.ت:ها چیزی نیست خوب ...
با خنده برگشت رفت نشست سر جاش
جونگکوک:تو واقعا خیلی کیوتی
ا.ت:ممنون
بعد از تموم شدن غذا صداش کردم تا بیاد بخوره نشست سر میز شروع کرد به خوردن غذا ولی تو بهش زل زده بودی سرشو اورد بالا که زود سرتو انداختی پایین
جونگکوک:دیگه طاقتم رو تموم کردی
با این حرفش سرتو بلند کردی و بهش خیره شده اومد طرفت بلندت کرد و گذاشت روی اپن با چشمای بزرگ شده نگاش میکردی که دستشو برد پشت کمرت و تورو به خودش نزدیک کرد
جونگکوک:میدونی عاشقت شدم
ا.ت:چی.......
لبشو گذاشت رو لبام و بعد یه مک ازش جدا شد
جونگکوک:گفتم دوست دارم
بعدش لباشو گذاشت رو لبات و بوسه خیس و صدا داری رو شروع کرد.😳😳😳
ادامش بعدااااا....😩😩
۳۳.۳k
۰۴ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.