ادامه
ادامه
(:Waiting for a way to escape and forget):
پارت⓪②
رزا:خفه شیییید باداد* شما هیییچ حقی گردن من ندارید!هیییچ وقت منو بزرگ نکردید!هیییچ وقت برام خواهری یا برادری نکردید!مامانو بابا هم همین طور!اوناهم هیییییچ حقی گردن من ندارن شما یه مشت عوضیِ،سنگدلِ،بی مصرفِ،حرومزاده یِ،بی عرضه یِ بی رحمید که به بچه ی سه ساله تو روز تولدش رحم نکردید درسته نه؟ تو روز تولدش بردید گذاشتیدش دم پرورشگاه اونقدر به خودتون زحمت ندادید که ببریدش تو پرورشگاه
سیزده!سیییزده سال از زندگیمو اونجا گذروندم به امید چی؟به امید اینکه یکی بیاد و سرپرستیمو بپذیره ولی برام شایعه ساختن که این بچه نحسه،مزاحمه،خنگه،خانوادش حق داشتن که گذاشتنش اینجا و،و،و کلیییییییی چرت
و پرت دیگه که اگه به یکی از شما ها بگن اشکتون در میاد ولی من از همون روز اول با همینا مواجه شدم امااا به روم نیاورد! گفتم میگذره،بزرگ میشم یادم میره کلی به خودم امید دادم تا شد هفده سالم
دیگه هییییچ کس قرار نبود به سرپرستی بگیرتم تا این که خانواده ی جئون اومدن به خودم گفتم دیگه تموم شد دیگه راحت شدم میرم پیش خانواده ی جدید همه ی مشکلاتم حل میشه نمیدونستیم! نمیدونستیم که دوباره دور انداخته میشم،دوباره ترک میشم ولی این دفعه فرق داشت یکی،یکی کنارم بود کمکم کرد،کمکم کرد خودمو نبازم!کمکم کرد و به خاطر من تو روی پدر و مادرش وایساد که برم تو جامعه با یکی آشنا بشم و دوست پیدا کنم!یه نفر دیگه اومد پیشم و منو پذیرفت بدون اینکه بهم بگه خودتو عوض کن!جفتشون شدن همدمم تو خوشی ناراحتی و همهه چیز کنارم بودن ولی شما ها چی؟
هاااا؟شما ها چیییی؟باداد*
الانم اینارو گفتم تا بتونم قشنگ بهتون بفمونم که نه من خواهر کوچیکه ی شمام نه شما خواهر و برادر بزرگ منید نه اون دو تا عوضی حروم زاده پدر و مادرم!
رزا:کوک بیا بریم
و از خونه رفتن بیرون و سوار ماشین شدن
جونگکوک:ح...حالت خوبه؟مطمئنی نمیخوای من رانندگی کنم؟
رزا:آره خوبم و اینکه آره مطمئنم
(چند دقیقه بعد)
یهو یه ماشین دیگه پیچید جلوی ماشین و رزا به زور ماشین رو نگه داشت
جونگکوک:پیاده شو من سوار شم
رزا:ب...با...باشه
جونگکوک رفت رزا رو بغل کرد و گفت
جونگکوک:نگران نباش همه چی تموم شد الان
میریم خونه یه دوش میگیری حالت خوب میشه باشه؟نظرت چیه؟چ...چرا انقدر سردی حالت خوبه؟با نگرانی*
رزا:ن...نگران نباش حالم خوبه بیا بریم خونه
جونگکوک:باشه بریم
پایان
مرسی که این فیک رو تا اینجا خوندید امیدوارم که خوشتون اومده باشه 🫂💞🍀
(:Waiting for a way to escape and forget):
پارت⓪②
رزا:خفه شیییید باداد* شما هیییچ حقی گردن من ندارید!هیییچ وقت منو بزرگ نکردید!هیییچ وقت برام خواهری یا برادری نکردید!مامانو بابا هم همین طور!اوناهم هیییییچ حقی گردن من ندارن شما یه مشت عوضیِ،سنگدلِ،بی مصرفِ،حرومزاده یِ،بی عرضه یِ بی رحمید که به بچه ی سه ساله تو روز تولدش رحم نکردید درسته نه؟ تو روز تولدش بردید گذاشتیدش دم پرورشگاه اونقدر به خودتون زحمت ندادید که ببریدش تو پرورشگاه
سیزده!سیییزده سال از زندگیمو اونجا گذروندم به امید چی؟به امید اینکه یکی بیاد و سرپرستیمو بپذیره ولی برام شایعه ساختن که این بچه نحسه،مزاحمه،خنگه،خانوادش حق داشتن که گذاشتنش اینجا و،و،و کلیییییییی چرت
و پرت دیگه که اگه به یکی از شما ها بگن اشکتون در میاد ولی من از همون روز اول با همینا مواجه شدم امااا به روم نیاورد! گفتم میگذره،بزرگ میشم یادم میره کلی به خودم امید دادم تا شد هفده سالم
دیگه هییییچ کس قرار نبود به سرپرستی بگیرتم تا این که خانواده ی جئون اومدن به خودم گفتم دیگه تموم شد دیگه راحت شدم میرم پیش خانواده ی جدید همه ی مشکلاتم حل میشه نمیدونستیم! نمیدونستیم که دوباره دور انداخته میشم،دوباره ترک میشم ولی این دفعه فرق داشت یکی،یکی کنارم بود کمکم کرد،کمکم کرد خودمو نبازم!کمکم کرد و به خاطر من تو روی پدر و مادرش وایساد که برم تو جامعه با یکی آشنا بشم و دوست پیدا کنم!یه نفر دیگه اومد پیشم و منو پذیرفت بدون اینکه بهم بگه خودتو عوض کن!جفتشون شدن همدمم تو خوشی ناراحتی و همهه چیز کنارم بودن ولی شما ها چی؟
هاااا؟شما ها چیییی؟باداد*
الانم اینارو گفتم تا بتونم قشنگ بهتون بفمونم که نه من خواهر کوچیکه ی شمام نه شما خواهر و برادر بزرگ منید نه اون دو تا عوضی حروم زاده پدر و مادرم!
رزا:کوک بیا بریم
و از خونه رفتن بیرون و سوار ماشین شدن
جونگکوک:ح...حالت خوبه؟مطمئنی نمیخوای من رانندگی کنم؟
رزا:آره خوبم و اینکه آره مطمئنم
(چند دقیقه بعد)
یهو یه ماشین دیگه پیچید جلوی ماشین و رزا به زور ماشین رو نگه داشت
جونگکوک:پیاده شو من سوار شم
رزا:ب...با...باشه
جونگکوک رفت رزا رو بغل کرد و گفت
جونگکوک:نگران نباش همه چی تموم شد الان
میریم خونه یه دوش میگیری حالت خوب میشه باشه؟نظرت چیه؟چ...چرا انقدر سردی حالت خوبه؟با نگرانی*
رزا:ن...نگران نباش حالم خوبه بیا بریم خونه
جونگکوک:باشه بریم
پایان
مرسی که این فیک رو تا اینجا خوندید امیدوارم که خوشتون اومده باشه 🫂💞🍀
۱۶.۸k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.