bad girl p: 92
یوهان: من نمیخوام سینگل باشم
سوآ: خب فردا کی بریم بار دوس دخترت رو ببینیم
مینهو: ساعت 9چون تا اون موقع کارامون تمومه
همه: باشه
انتونی: خوشگله؟
مینهو: ارع خودتون میشناسیدش
هانا: واقعا؟
مینهو: ارع
هانا: ی حدسایی میزنم ولی نمیدونم درسته یانه؟(🤔)
مینهو: کیه؟
هانا: ببینم نکنه یوناعه(عصبی)
مینهو: ن بابا یونا کجا بود چن ساله اصن ندیدمش
کوک: چرا انقد عصبی شدی
هانا: واسه اینکه یونا به دردت نمیخوره
سوجین: واسه اتفاقا خیلی دختر خوبیه
کوک: خوب بوددد
همه: یعنی چی؟
کوک: یونا شده دوسته صمیمیه مینسو عینه خودش ی هرزه
سوآ: واقعا؟ تو از کجا میدونی(😳)
هانا: چن ماه پیش مامانم اینا ی انجمن نمیدونم چی داشتن بعد اون روز باید دختراشونو با خودشون میبردن منم رفتم یونا رو دیدم جفت مینسو نشسته بود داشتن میگفتنو میخدیدن اخلاقش لباساش همه چیش شده بود مث مینسو
فیلیکس: باورم نمیشه یونا اونجوری شده باشه
هانا: منم اولش باورم نشد
که صدای یکی از پشت اومد که گف چیو باور نکردی صداش اشنا بود برگشتیم سمت صدا دیدم یونا و مینسو ان
یونا: چیو باور نکردی؟
هانا: خصوصیه گلم
مینسو: مگه تو و یونا رفیق فاب هم نبودید پس چیز خصوصی بینتون نیس
هانا: اون ماله قبل بود(پوزخند)
مینسو: یعنی چی
سویون: یعنی دوستیمون ماله قبل بود
یونا: هرچی اومدم بتون تبریک بگم
اومد دقیق وایساد کنارم بغلم کرد
دم گوشم اروم جوری که کسی نشنوه گف
یونا: حواست به عشقت باشه ی وقت بهتر از تورو پیدا نکنه(پوزخند)
منم مث خودش اروم دم گوشش گفتم
هانا: بهتر از من پیدا نمیشه (پوزخند)
نفسشو حرصی بیرون داد از بغلم اومد بیرون
مینسو: خب تبریک گفتیم بیا بریم کار داریم
یونا: بریم
رفتن
سوک یون: ینی چشام درس دید اون خوده خوده یونا بود؟
ووجین: جدی جدی خودش بود چرا اینشکلی شده بود
سوآ: خب فردا کی بریم بار دوس دخترت رو ببینیم
مینهو: ساعت 9چون تا اون موقع کارامون تمومه
همه: باشه
انتونی: خوشگله؟
مینهو: ارع خودتون میشناسیدش
هانا: واقعا؟
مینهو: ارع
هانا: ی حدسایی میزنم ولی نمیدونم درسته یانه؟(🤔)
مینهو: کیه؟
هانا: ببینم نکنه یوناعه(عصبی)
مینهو: ن بابا یونا کجا بود چن ساله اصن ندیدمش
کوک: چرا انقد عصبی شدی
هانا: واسه اینکه یونا به دردت نمیخوره
سوجین: واسه اتفاقا خیلی دختر خوبیه
کوک: خوب بوددد
همه: یعنی چی؟
کوک: یونا شده دوسته صمیمیه مینسو عینه خودش ی هرزه
سوآ: واقعا؟ تو از کجا میدونی(😳)
هانا: چن ماه پیش مامانم اینا ی انجمن نمیدونم چی داشتن بعد اون روز باید دختراشونو با خودشون میبردن منم رفتم یونا رو دیدم جفت مینسو نشسته بود داشتن میگفتنو میخدیدن اخلاقش لباساش همه چیش شده بود مث مینسو
فیلیکس: باورم نمیشه یونا اونجوری شده باشه
هانا: منم اولش باورم نشد
که صدای یکی از پشت اومد که گف چیو باور نکردی صداش اشنا بود برگشتیم سمت صدا دیدم یونا و مینسو ان
یونا: چیو باور نکردی؟
هانا: خصوصیه گلم
مینسو: مگه تو و یونا رفیق فاب هم نبودید پس چیز خصوصی بینتون نیس
هانا: اون ماله قبل بود(پوزخند)
مینسو: یعنی چی
سویون: یعنی دوستیمون ماله قبل بود
یونا: هرچی اومدم بتون تبریک بگم
اومد دقیق وایساد کنارم بغلم کرد
دم گوشم اروم جوری که کسی نشنوه گف
یونا: حواست به عشقت باشه ی وقت بهتر از تورو پیدا نکنه(پوزخند)
منم مث خودش اروم دم گوشش گفتم
هانا: بهتر از من پیدا نمیشه (پوزخند)
نفسشو حرصی بیرون داد از بغلم اومد بیرون
مینسو: خب تبریک گفتیم بیا بریم کار داریم
یونا: بریم
رفتن
سوک یون: ینی چشام درس دید اون خوده خوده یونا بود؟
ووجین: جدی جدی خودش بود چرا اینشکلی شده بود
۳.۹k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.