فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت۱۱
ویو کوک
داد زد: حرفتو کامل بزنن اونا چییییی
گفتم: ل.لطفا...لطفا اروم باش...بزار برای بعد
اومد سمتم یقمو محکم گرفت و کشید سمت خودش: باهاشون چیکار کردییی
گفتم: فک نکن با این چیزا میتونی تهدیدم کنی
خودمو درک نمیکنم....میخواستم بهش بگم ولی میدونستم حالش بدتر میشه بخاطر همین نمیگفتم...پس خواستم باهاش روراست باشم و گفتم : لیونسو...من بهت میگم....از اولش میخواستم بهت بگم...ولی الان نه ..تو حالت بده
با گریه داد زد: اسم منو به دهن کثیفت نیااااارر
دستاشو گرفتم ...دستاش میلرزید ....نشست روی زمین و همینجوری که دستش تو دستای من بود گریه میکرد
بغض کردم:لیونسو اروم باش...همه چی درست میشه...اونجوری که تو فکر میکنی نیست ...لطفا اروم باش و گریه نکن
همچنان خونریزی داشتم...ولی اهمیت نمیدادم...نشستم روی زمین پیشش
گفتم: تروخدا گریه نکن
با گریه گفت: باها..شون...تو باهاشون..چ.چی کار کردییی
گفتم : من کاری نکردم ...من کاری نکردممم
مثل اینکه تهیونگ صداهارو شنیده بود هراسون دویید ..صدای قدم هاش میومد ...اومد و در اتاقو باز کرد و وقتی لیونسو رو دید اومد سمتمون
گف: لیونسو چیشده...چرا گریه میکنیی....باهاش چیکار کردیی
لیونسو بلند شد و اشکاشو پاک کرد و گف: ببرینش اتاق شکنجه
تهیونگ: اما....
تناژ صداشو برد بالا : گفتم ببرینش اتاق شکنجهه
تهیونگ: خیلی خب باشه
لیونسو از اتاق رفت بیرون تهیونگ به سمتم حمله ور شد خیلی ترسناک شده بود
گفت :باهاش چیکار کردی
گفتم:........
خومالی
پارت بعد ۱۷ کامنت ۱۳ لایک
من برم فیلم ببینم😭😂💃🏻
#فیک #فیک_کوک #کوک #fake
داد زد: حرفتو کامل بزنن اونا چییییی
گفتم: ل.لطفا...لطفا اروم باش...بزار برای بعد
اومد سمتم یقمو محکم گرفت و کشید سمت خودش: باهاشون چیکار کردییی
گفتم: فک نکن با این چیزا میتونی تهدیدم کنی
خودمو درک نمیکنم....میخواستم بهش بگم ولی میدونستم حالش بدتر میشه بخاطر همین نمیگفتم...پس خواستم باهاش روراست باشم و گفتم : لیونسو...من بهت میگم....از اولش میخواستم بهت بگم...ولی الان نه ..تو حالت بده
با گریه داد زد: اسم منو به دهن کثیفت نیااااارر
دستاشو گرفتم ...دستاش میلرزید ....نشست روی زمین و همینجوری که دستش تو دستای من بود گریه میکرد
بغض کردم:لیونسو اروم باش...همه چی درست میشه...اونجوری که تو فکر میکنی نیست ...لطفا اروم باش و گریه نکن
همچنان خونریزی داشتم...ولی اهمیت نمیدادم...نشستم روی زمین پیشش
گفتم: تروخدا گریه نکن
با گریه گفت: باها..شون...تو باهاشون..چ.چی کار کردییی
گفتم : من کاری نکردم ...من کاری نکردممم
مثل اینکه تهیونگ صداهارو شنیده بود هراسون دویید ..صدای قدم هاش میومد ...اومد و در اتاقو باز کرد و وقتی لیونسو رو دید اومد سمتمون
گف: لیونسو چیشده...چرا گریه میکنیی....باهاش چیکار کردیی
لیونسو بلند شد و اشکاشو پاک کرد و گف: ببرینش اتاق شکنجه
تهیونگ: اما....
تناژ صداشو برد بالا : گفتم ببرینش اتاق شکنجهه
تهیونگ: خیلی خب باشه
لیونسو از اتاق رفت بیرون تهیونگ به سمتم حمله ور شد خیلی ترسناک شده بود
گفت :باهاش چیکار کردی
گفتم:........
خومالی
پارت بعد ۱۷ کامنت ۱۳ لایک
من برم فیلم ببینم😭😂💃🏻
#فیک #فیک_کوک #کوک #fake
۱۳.۹k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.