☄︎تو فقط بادیگاردش بودی که... ❧❧
P3
ات ویو: میخواستم برم بیرون که یه مرد اومد جلوم وایساد
ات : بکش کنار
مرد: تو چقد خوشگلی بیبی
ات : با زبون ادم میگم بکش کنار عوضی
یدفعه دیدم دستامو گرف خیلی هیکل بزرگی داشت نمیتونستم تکون بخورم
ات: ولم کن کثافت( داد)
یه هو دیدم سرش رو نزدیک گردنم کرد و مک میزد با لگد پامو زدم به جای حساسش😅
که دست برداشت به خودش پیچید وافتاد زمین
کوک ویو : دیدم ات خیلی دیر کرد رفتم سرویس دیدم یه نفر اوفتاده زمین و ات هم ایستاده
کوک: ات چیشده
ات : هیچی
کوک: گردنت چیشده
کوک : بهت دست زد
ات : اره ولی حسابش رو رسیدم
کوک ویو: عصبی شدم و رفتم مرده رو با جونو دل کتش زدم و بهش گفتم که دیگه از این قلطا نکنه دست ات رو گرفتم و رفتیم نشستیم
و من اونقد شراب خوردم که مست شده بودم
ات: ببخشید ارباب کی میخوایم بریم
کوک : مگه بهت نگفتم که به کارام دخالت نکن( با حالت مستی)
ات: 😒😒بله گفتی
کوک : ات
ات : بله
کوک : بیا بشین پیشم
ات : چیی
کوک: مگه کری( داد)
رفتم نشستم پیشش دیدم بهم گفت که روی پاش بشینم
ات : نه راحتم ممنون
کوک : دلت تنبیه میخواد
ات : اوففف
رفتم نشستم رو پاش
کوک: شراب میخوری
ات : اگه بدی بله
من کم خوردم به خاطر همین کم مست شدم
تو پاش جابه جا شدم
کوک: آیییی
ات :چیه ( با حالت مستی)
کوک: مطمعنی جای خوبی نشستی بیبی
ات : چیه بدت میاد
کوک : نه
ات: پس ساکت باش
3 ساعت کامل اونجا بودیم و منم خوابم برده بود مستیه من داشت اثرش میرفت از خواب پاشدم تو بغل کوک بودم
ات : آیییی سرمم
کوک : خوبی بیبی گرل
ات : چی ما هنوز اینجاییم چه اتفاقی اوفتاد
ات ویو : دست کوک رو گرفتم و بردمش ماشین
بعد چند دقیقه رسیدیم عمارت یه دستش رو گذاشتم تو شونم و با اون یکی دستم از کمرش گرفتم و بردمش اتاقش تو تخت درازش کردم
میخواستم برم که از دستم گرفت و افتادم روش
ات : داری چیکار میکنی ارباب
کوک : پیش من بخواب
ات: ولم کن
کوک : نمیکنم
ات ویو: خیلی محکم بغلم کرده بود دیگه خسته شدم و نمیدونم کی خوابم برد
ادامه دارد..
برای پارت بعدی
14فالو ، 6لایک ، 5 کامنت درست و حسابی 😅
ات ویو: میخواستم برم بیرون که یه مرد اومد جلوم وایساد
ات : بکش کنار
مرد: تو چقد خوشگلی بیبی
ات : با زبون ادم میگم بکش کنار عوضی
یدفعه دیدم دستامو گرف خیلی هیکل بزرگی داشت نمیتونستم تکون بخورم
ات: ولم کن کثافت( داد)
یه هو دیدم سرش رو نزدیک گردنم کرد و مک میزد با لگد پامو زدم به جای حساسش😅
که دست برداشت به خودش پیچید وافتاد زمین
کوک ویو : دیدم ات خیلی دیر کرد رفتم سرویس دیدم یه نفر اوفتاده زمین و ات هم ایستاده
کوک: ات چیشده
ات : هیچی
کوک: گردنت چیشده
کوک : بهت دست زد
ات : اره ولی حسابش رو رسیدم
کوک ویو: عصبی شدم و رفتم مرده رو با جونو دل کتش زدم و بهش گفتم که دیگه از این قلطا نکنه دست ات رو گرفتم و رفتیم نشستیم
و من اونقد شراب خوردم که مست شده بودم
ات: ببخشید ارباب کی میخوایم بریم
کوک : مگه بهت نگفتم که به کارام دخالت نکن( با حالت مستی)
ات: 😒😒بله گفتی
کوک : ات
ات : بله
کوک : بیا بشین پیشم
ات : چیی
کوک: مگه کری( داد)
رفتم نشستم پیشش دیدم بهم گفت که روی پاش بشینم
ات : نه راحتم ممنون
کوک : دلت تنبیه میخواد
ات : اوففف
رفتم نشستم رو پاش
کوک: شراب میخوری
ات : اگه بدی بله
من کم خوردم به خاطر همین کم مست شدم
تو پاش جابه جا شدم
کوک: آیییی
ات :چیه ( با حالت مستی)
کوک: مطمعنی جای خوبی نشستی بیبی
ات : چیه بدت میاد
کوک : نه
ات: پس ساکت باش
3 ساعت کامل اونجا بودیم و منم خوابم برده بود مستیه من داشت اثرش میرفت از خواب پاشدم تو بغل کوک بودم
ات : آیییی سرمم
کوک : خوبی بیبی گرل
ات : چی ما هنوز اینجاییم چه اتفاقی اوفتاد
ات ویو : دست کوک رو گرفتم و بردمش ماشین
بعد چند دقیقه رسیدیم عمارت یه دستش رو گذاشتم تو شونم و با اون یکی دستم از کمرش گرفتم و بردمش اتاقش تو تخت درازش کردم
میخواستم برم که از دستم گرفت و افتادم روش
ات : داری چیکار میکنی ارباب
کوک : پیش من بخواب
ات: ولم کن
کوک : نمیکنم
ات ویو: خیلی محکم بغلم کرده بود دیگه خسته شدم و نمیدونم کی خوابم برد
ادامه دارد..
برای پارت بعدی
14فالو ، 6لایک ، 5 کامنت درست و حسابی 😅
۲۸.۴k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.