شوهر سخت گیر من پارت ۳۶
«شوهر سخت گیر من»
℘ɑׁׅꭈׁׅtׁׅ 36
روری:
اون شب همه با فکر خوابیدن جونگ کوک به این فکر میکرد که منظور حرفای ا.ت درباره ی رادیکا چه بود اصلا این قضیه چه ربطی به رادیکا داشت و به این فکر بود که نکنه داره به ا.ت سخت میگیره و داره در حق ا.ت بدی میکنه شاید ا.ت راست میگفته شاید کار ا.ت نبود شاید قضیه ی بچه ی جونگ کوک و ا.ت به رادیکا ربط داشته باشه
و ا.ت هم به این فکر میکرد که چطور دست رادیکا را رو کنه چطور ثابت کنه که خودش بی گناهه و اون از قصد بچه شو سقط نکرده بلکه رادیکا گناهکاره اون با نقشه ی شومش همه ی زندگیشونو بهم زد اون رادیکا باعث و بانی سقط شدن بچه شون شد اون رادیکا اومده تا فقط با جونگ کوک ازدواج کنه و تا پول جونگ کوک رو بالا بکشه
«صبح»
ا.ت ویو:
همه سر میز صبحانه نشسته بودن که گوانگ اومد و گفت:خانم......(مادر کوک)
وکیل تون اومدن
+اه ممنون میتونی بری و اقای وکیل رو رهنمای کن اینجا
جونگکوک تا وکیل رو دید گفت:مامان من دیرم شد میرم امروز کلی کار دارم
+نه پسرم فقط یه چند لحظه
کوک:من رفتم و کوک زود اونجا رو ترک کرد با خودم لبخندی زدم فهمیدم که داره از دست برگه های طلاق فرار میکنه
+بیا اینو امضا کن
ا.ت: من از شوهرم طلاق نمیگیرم
+چه بخوای چه نخوای باید امضا کنی
ا.ت: من کاری که دوست ندارم نمیکنم زیاد تلاش نکنین که زحمات تون هدر میره
÷هی امضاش کنه کوک ترو دوست نداره منو دوست داره
ا.ت:اولن درست صحبت کن دومن کوک نه جونگ کوک فقط من میتونم بهش بگم کوک سومن گفتی جونگ کوک منو دوست نداره هه این که معلومه که اون منو از بچگی دوست داشت چهارمن اون ترو حتی چص هم حساب نمیکنه حالا شیرفم شد یا نه بگو اگه نفهمیدی دوباره توضیح بده خیلی سادس
شرط:
لایک ۱۰۰
کامنت: اجباری بزارین تا وقتی که گزارش شدم بهتون بگم
#فیک_جونگکوک
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
℘ɑׁׅꭈׁׅtׁׅ 36
روری:
اون شب همه با فکر خوابیدن جونگ کوک به این فکر میکرد که منظور حرفای ا.ت درباره ی رادیکا چه بود اصلا این قضیه چه ربطی به رادیکا داشت و به این فکر بود که نکنه داره به ا.ت سخت میگیره و داره در حق ا.ت بدی میکنه شاید ا.ت راست میگفته شاید کار ا.ت نبود شاید قضیه ی بچه ی جونگ کوک و ا.ت به رادیکا ربط داشته باشه
و ا.ت هم به این فکر میکرد که چطور دست رادیکا را رو کنه چطور ثابت کنه که خودش بی گناهه و اون از قصد بچه شو سقط نکرده بلکه رادیکا گناهکاره اون با نقشه ی شومش همه ی زندگیشونو بهم زد اون رادیکا باعث و بانی سقط شدن بچه شون شد اون رادیکا اومده تا فقط با جونگ کوک ازدواج کنه و تا پول جونگ کوک رو بالا بکشه
«صبح»
ا.ت ویو:
همه سر میز صبحانه نشسته بودن که گوانگ اومد و گفت:خانم......(مادر کوک)
وکیل تون اومدن
+اه ممنون میتونی بری و اقای وکیل رو رهنمای کن اینجا
جونگکوک تا وکیل رو دید گفت:مامان من دیرم شد میرم امروز کلی کار دارم
+نه پسرم فقط یه چند لحظه
کوک:من رفتم و کوک زود اونجا رو ترک کرد با خودم لبخندی زدم فهمیدم که داره از دست برگه های طلاق فرار میکنه
+بیا اینو امضا کن
ا.ت: من از شوهرم طلاق نمیگیرم
+چه بخوای چه نخوای باید امضا کنی
ا.ت: من کاری که دوست ندارم نمیکنم زیاد تلاش نکنین که زحمات تون هدر میره
÷هی امضاش کنه کوک ترو دوست نداره منو دوست داره
ا.ت:اولن درست صحبت کن دومن کوک نه جونگ کوک فقط من میتونم بهش بگم کوک سومن گفتی جونگ کوک منو دوست نداره هه این که معلومه که اون منو از بچگی دوست داشت چهارمن اون ترو حتی چص هم حساب نمیکنه حالا شیرفم شد یا نه بگو اگه نفهمیدی دوباره توضیح بده خیلی سادس
شرط:
لایک ۱۰۰
کامنت: اجباری بزارین تا وقتی که گزارش شدم بهتون بگم
#فیک_جونگکوک
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#سناریو
#اسمات
#وانشات
۹۵.۸k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.