چند پارتی
چند پارتی
part:4
من آخر این جونگ کوک و تمام خاندانش رو پاره میکنم
چمدونم رو چیدم لباس پوشیدم کلید رو به مهماندار تحویل دادم و رفتم سمت فرودگاه
ساعت بلیتی که دستیار اون گاو خریده بود ۱۰ دقیقه دیگه بود
۱۰ ساعت دیگه
بالاخرههههه
رسیدیم ولی جدا هیج جا مثل کره نمیشه
به آقای مین گفته بودم ماشینم رو بیاره دم در فرودگاه ولی هیچ چی تو حیاط شرکت هواپیمایی نبود
بهش زنگ زدم ببینم کجا موند پدر سگ
ا.ت:کجایی(جیغ)
یونگی:پشت سرتون
ا.ت:خب زودتر بگو(بخند ملیح)
یونگی:🗿
رفتم سوار ماشین شدم بهش گفتم بره سمت دادگستري
اونم با سرعت جت رفت
ا.ت:نگاه کن ماشین رو اینجا پارک میکنی و خودت با تاکسی میری اوکی
یونگی:نوکر بابات غلام سیاه
ا.ت:(چپ چپ)
کیفم مدارکم رو ورداشتم رفتم سمت دادگستري
ساعت ۸ صبح بود
خدایا من چه وکیل خوبی ام بجای اینکه برم خونه بخوابم اومدم اینجا
رفتم تو
سرباز:خوش اومدید بفرمایید سمت سلول شون
ا.ت:ممنونم
ا.ت:خیلی هم خوش نیومدم(زیر لب)
رفتم تو اتاق بازجویی نشستم تا بیاد مرتیکه خر
کم کم دیدم با چشمای خوابالود مثل خرگوش اومد
وایییی پدرسگ کیوت خر اابزبرلخهتهبهجهدخ
یااااا ا.ت به خودت بیا تو وکیلشی
سعی کردم جدی باشم
نشست رو صندلی ولی به ثانیه نکشید رو میز خوابش برد
خدایاااا دمتللملجخمخلمخ
نههههه من جدی ام
ا.ت یکم فکر کن الان برای اون تو کره ای
ا.ت:بیدار شو ببینم مرتیکه
کوک:هوم...بزار بخوابم
ا.ت:بیشرف میگم بیدار شو
کوک:چرا اینقدر زود...اومدی زنیکه(خوابالود)
ا.ت:جای خداروشکرته مرتیکه
داست از دوباره میخوابید که یکی زدم تو گوشش
اخخخخخخ دستم بشکنه.....نه خوب کردم زدم🗿
ادامه دارد.....
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
part:4
من آخر این جونگ کوک و تمام خاندانش رو پاره میکنم
چمدونم رو چیدم لباس پوشیدم کلید رو به مهماندار تحویل دادم و رفتم سمت فرودگاه
ساعت بلیتی که دستیار اون گاو خریده بود ۱۰ دقیقه دیگه بود
۱۰ ساعت دیگه
بالاخرههههه
رسیدیم ولی جدا هیج جا مثل کره نمیشه
به آقای مین گفته بودم ماشینم رو بیاره دم در فرودگاه ولی هیچ چی تو حیاط شرکت هواپیمایی نبود
بهش زنگ زدم ببینم کجا موند پدر سگ
ا.ت:کجایی(جیغ)
یونگی:پشت سرتون
ا.ت:خب زودتر بگو(بخند ملیح)
یونگی:🗿
رفتم سوار ماشین شدم بهش گفتم بره سمت دادگستري
اونم با سرعت جت رفت
ا.ت:نگاه کن ماشین رو اینجا پارک میکنی و خودت با تاکسی میری اوکی
یونگی:نوکر بابات غلام سیاه
ا.ت:(چپ چپ)
کیفم مدارکم رو ورداشتم رفتم سمت دادگستري
ساعت ۸ صبح بود
خدایا من چه وکیل خوبی ام بجای اینکه برم خونه بخوابم اومدم اینجا
رفتم تو
سرباز:خوش اومدید بفرمایید سمت سلول شون
ا.ت:ممنونم
ا.ت:خیلی هم خوش نیومدم(زیر لب)
رفتم تو اتاق بازجویی نشستم تا بیاد مرتیکه خر
کم کم دیدم با چشمای خوابالود مثل خرگوش اومد
وایییی پدرسگ کیوت خر اابزبرلخهتهبهجهدخ
یااااا ا.ت به خودت بیا تو وکیلشی
سعی کردم جدی باشم
نشست رو صندلی ولی به ثانیه نکشید رو میز خوابش برد
خدایاااا دمتللملجخمخلمخ
نههههه من جدی ام
ا.ت یکم فکر کن الان برای اون تو کره ای
ا.ت:بیدار شو ببینم مرتیکه
کوک:هوم...بزار بخوابم
ا.ت:بیشرف میگم بیدار شو
کوک:چرا اینقدر زود...اومدی زنیکه(خوابالود)
ا.ت:جای خداروشکرته مرتیکه
داست از دوباره میخوابید که یکی زدم تو گوشش
اخخخخخخ دستم بشکنه.....نه خوب کردم زدم🗿
ادامه دارد.....
#بی_تی_اس #کیپاپ #کیدراما #نامجون #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #هوسوک #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگکوک
۷.۲k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.