رویای من فصل ۳
پارت ۴
* نصفه شب*
*دوقلو ها شروع کردن به گریه کردن*
یونا؛ ریو؟... ریو پاشو بچه ها رو بیار نمیتونم زیاد تکون بخورم
ریو: باشه..باشه..بابایی اومد( خواب آلود)
****
یونا؛( باکمک ریو بچها رو تو تختشون گذاشتیم)
ریو: بگیریم بخوابیم*
**صبح**
ریو: یونا؟... بیا صبحونه
یونا: صب کن پوشکشون رو عوض کنم*
ریو: کمک میخوای؟
یونا: نه اصلا تو راحت باش
ریو:😂 صبر کن بیام*
**
ریو: دستامونو بشوریم بعدش بخوریم*
****
یونا:وای خیلی گشنم بود ...مرسی
ریو: خواهش..شب میریم خونه ما مامان و بابات و بچها هم میان اونجا
یونا: باش
ریو: صورت یونا رو بوسیدم*...سه ساعت دیگه برمیگردم
یونا: باش
ریو: خداحافظ
یونا: خداحافظ
* نصفه شب*
*دوقلو ها شروع کردن به گریه کردن*
یونا؛ ریو؟... ریو پاشو بچه ها رو بیار نمیتونم زیاد تکون بخورم
ریو: باشه..باشه..بابایی اومد( خواب آلود)
****
یونا؛( باکمک ریو بچها رو تو تختشون گذاشتیم)
ریو: بگیریم بخوابیم*
**صبح**
ریو: یونا؟... بیا صبحونه
یونا: صب کن پوشکشون رو عوض کنم*
ریو: کمک میخوای؟
یونا: نه اصلا تو راحت باش
ریو:😂 صبر کن بیام*
**
ریو: دستامونو بشوریم بعدش بخوریم*
****
یونا:وای خیلی گشنم بود ...مرسی
ریو: خواهش..شب میریم خونه ما مامان و بابات و بچها هم میان اونجا
یونا: باش
ریو: صورت یونا رو بوسیدم*...سه ساعت دیگه برمیگردم
یونا: باش
ریو: خداحافظ
یونا: خداحافظ
۷.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.