جمهوری اسلامی ایران
#جمهوری_اسلامی_ایران
#تابع_قوانین_ویسگون
#Operation_Love
#عملیات_عشق
پارت اول
با همکاری=https://wisgoon.com/zcxty3
رئیس هان:اتتتتتت بیا اینجاااا(داد)
ات:بله قربان چیزی شده؟(نفس نفس بخاطر دویدن)
رئیس:یه ماموریت جدید داری
ات: اون چیه قربان؟
رئیس:به عنوان یه خدمتکار باید وارد عمارت جئون شی و کاراش و گزارش بدی
ات: چشم (با ناراحتی)
ویو ات
پالتوم رو پوشیدم و بیرون رفتم
برف میبارید زمین سفید شده بود
دل منم گرفته بود
شاید این آخرین بار باشه که ازادانه تو برف قدم میزنم
شنیدم کسی که پا توی اون عمارت بزاره
جنازشو بیرون میارن
راستش میترسم
یک ساعت تمام تو برف قدم میزدم و با خودم حرف میزدم
رسیدم خونه
یه لبخند فیک زدم و رفتم داخل
ات؛مامان بابااا کجایین من اومدم
م،ب،ت:سلام دختر قشنگم
ات:من دارم میرم ماموریت امکان داره خیلی طول بکشه
م ب ت:موفق باشی عزیزم
ات:ممنون (لبخند فیک)
رفتم طبقه بالا لباسام رو عوض کردم و وارد اتاقم شدم
درو بستم بیصدا اشک ریختم و وسایلم و جمع کردم
م ات: دخترم بیا شام
((علامت ات ))
چشم مامان اومدم
رفتم شام خوردم
و خوابیدم
صبح ساعت پنج بیدار شدم رفتم دوش گرفتم برای آخرین بار خونه رو نگاه کردم
بعد صبحونه خوردم و ساک وسایلم و برداشتم و راه افتادم که ساعت هشت رسیدم عمارت جئون دقیقا سر وقت
هه
جمله اخر رو در ذهن خودتون نگه دارین
((به جهنم خودت خوش اومدی پارک ات))
#تابع_قوانین_ویسگون
#Operation_Love
#عملیات_عشق
پارت اول
با همکاری=https://wisgoon.com/zcxty3
رئیس هان:اتتتتتت بیا اینجاااا(داد)
ات:بله قربان چیزی شده؟(نفس نفس بخاطر دویدن)
رئیس:یه ماموریت جدید داری
ات: اون چیه قربان؟
رئیس:به عنوان یه خدمتکار باید وارد عمارت جئون شی و کاراش و گزارش بدی
ات: چشم (با ناراحتی)
ویو ات
پالتوم رو پوشیدم و بیرون رفتم
برف میبارید زمین سفید شده بود
دل منم گرفته بود
شاید این آخرین بار باشه که ازادانه تو برف قدم میزنم
شنیدم کسی که پا توی اون عمارت بزاره
جنازشو بیرون میارن
راستش میترسم
یک ساعت تمام تو برف قدم میزدم و با خودم حرف میزدم
رسیدم خونه
یه لبخند فیک زدم و رفتم داخل
ات؛مامان بابااا کجایین من اومدم
م،ب،ت:سلام دختر قشنگم
ات:من دارم میرم ماموریت امکان داره خیلی طول بکشه
م ب ت:موفق باشی عزیزم
ات:ممنون (لبخند فیک)
رفتم طبقه بالا لباسام رو عوض کردم و وارد اتاقم شدم
درو بستم بیصدا اشک ریختم و وسایلم و جمع کردم
م ات: دخترم بیا شام
((علامت ات ))
چشم مامان اومدم
رفتم شام خوردم
و خوابیدم
صبح ساعت پنج بیدار شدم رفتم دوش گرفتم برای آخرین بار خونه رو نگاه کردم
بعد صبحونه خوردم و ساک وسایلم و برداشتم و راه افتادم که ساعت هشت رسیدم عمارت جئون دقیقا سر وقت
هه
جمله اخر رو در ذهن خودتون نگه دارین
((به جهنم خودت خوش اومدی پارک ات))
۵.۳k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.