دست من نیست که من ، بی تو هنوز ویرانم ...
دست من نیست که من ، بی تو هنوز ویرانم ...
دست من نیست که از ، دوری تو گریانم ،
شعله ی اتش سوزنده ی تو جانم سوخت ....
رفته سر رشته ی زدستم که چنین سوزانم ،
عمرم از دوری جانان به سرآمد چکنم ؟
نرود از دل من .... خاطره ی جانانم ،
به کجا روی بیارم به که گویم سخنم ؟
بخوان ای عشق فسونی به چنین هجرانم ،
من جدا ، سینه جدا در غم تو مینالیم ...
میرود دود دلم .... بر فلک و کیوانم ،
چه بگویم که چه ها کرد غم هجرانت ...
هرچه از دل گذرد نیست ، که صد چندانم ،
دل بی تاب نیامد دگر از عهده ی غم ...
مگر ان یار رسد ، بر سر و بر سامانم ،
شده ام ابر که با گریه فرو می ریزم ...
گوییا آخر خطّم .. ... به تَهِ و پایانم ،
شده ام خانه خراب از غم ان ماهترین ..
به دعا دست زدم ، وِرد اجابت خوانم ،
اضطراب دلِ راحم به تمامی نرسید ،
غرق در چشمه ی اشکم ، چکنم ؟ از آنم ،
دست من نیست که از ، دوری تو گریانم ،
شعله ی اتش سوزنده ی تو جانم سوخت ....
رفته سر رشته ی زدستم که چنین سوزانم ،
عمرم از دوری جانان به سرآمد چکنم ؟
نرود از دل من .... خاطره ی جانانم ،
به کجا روی بیارم به که گویم سخنم ؟
بخوان ای عشق فسونی به چنین هجرانم ،
من جدا ، سینه جدا در غم تو مینالیم ...
میرود دود دلم .... بر فلک و کیوانم ،
چه بگویم که چه ها کرد غم هجرانت ...
هرچه از دل گذرد نیست ، که صد چندانم ،
دل بی تاب نیامد دگر از عهده ی غم ...
مگر ان یار رسد ، بر سر و بر سامانم ،
شده ام ابر که با گریه فرو می ریزم ...
گوییا آخر خطّم .. ... به تَهِ و پایانم ،
شده ام خانه خراب از غم ان ماهترین ..
به دعا دست زدم ، وِرد اجابت خوانم ،
اضطراب دلِ راحم به تمامی نرسید ،
غرق در چشمه ی اشکم ، چکنم ؟ از آنم ،
۲.۳k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.