فیک تهیونگ:دوباره
فیک تهیونگ:دوباره
part¹⁹
ویو ا.ت
با چه مین فیلم میدیدم غذا میخوردیم
دیگه تا شب همین بود
که گوشی چه مین زنگ خورد
چون گوشیش طرف من بود و من بائو بهش می دادم دیدم که یکی که عشقم سیوش کرده داره بهش زنگ میزنه
+اووو..چه مین نمیدونستم عشقم داری
چه مین:چی؟
+عشقت داره بهت زنگ میزنه
چه مین:چیی؟بده به من ببینم
+اولش بگو ببینم عشقم کیه؟چرا بهم نگفته بودی که عشقم داری؟
چه مین:بزار جواب بدم بعد که تموم شد بهت میگم
+نوچ الان بگو
چه مین:بده دیگه
+باشه بابا بیا
(گوشی رو میده به چه مین و چه مین جواب میده بعد که حرف زدن چه مین تموم میشه ا.ت بهش میگه)
+خب؟
چه مین:چی خب؟
+چقدر خنگی تو..خب بگو ببینم عشقم کیه؟
چه مین:آهان راستی باید بهت بگم
+بگو ببینم چرا بهم نگفته بودی؟
چه مین:خب هر دفعه میخواستم بهت بگم یا یادم میرفت یا تو حوصله نداشتی من چیکار کنم
+خب باشه قبوله حوصله نداشتم اما وقتایی که حوصله نداشتم چرا نگفتی؟
چه مین:خب میگم که یادم رفت
+خب من چیکار کنم مغز تو از یه ماهی کمتر اصلا تو چه جوری با این مغز آکبندت دوست پسر پیدا کردی(خنده ریز)
چه مین: ای بابا
+خب بگو ببینم
چه مین: آهان... ببین الان دوماه که من با یکی تو رابطه ام
+خب
چه مین:پسر خیلی خوبیه خیلی خوش اخلاقه
+اگه پسر خوبی بود که تو رو نمیگرفت(خنده)
چه مین:زهرمار
+باشه باشه بگو ادامش
(چه مین دیگه میگه تموم همین)
ویو تهیونگ
وای خدا خیلی سرکار خسته شدم
الان ساعت۱۰نیم شبه از صبح تاحالا هی تو شرکت دارم کار میکنم
دیگه کارام داشت تموم میشد
فقط یه چند تا برگه که بود باید میخوندم بعد اگه برای شرکت یا خودم یا سهامم خوب بود آنها میکردم
دیگه بعد ازنیم ساعت تمام روی برگه دقت کردن بلخره تموم شد
خیلی خسته بودم ولی از اینکه ریخت جی یونگ رو ندیدم خیلی راضیم
اصلا وقتی فهمیدم که یکی نیست تا بعد تر اعصابمو از این بدتر کنه اصلا تموم خستگی که برای امروز داشتمیادم رفت
بعد به ا.ت فکر کردم و ناخوداگاه لبخند آمد روی لبم
وقتی اسم ا.ت امد توی ذهنم یادم به چهره زیبایی ا.ت افتاد به اخلاق خوبش به خوش رفتاریش به لبخندش به موهای بلندش به لباش به صداش به صدای خنده هاش و همه ی ا.تخیلی دختر قشنگیه
همیشه فکر میکردم کسایی که چهره زیبایی دارند اخلاق خوبی ندارند
ولی مثل اینکه کسایی هستند که اخلاق و رفتارشون به اندازه ی چهرشون زیبا باشه
ا.ت همه ی اون چیزهای که دختر ایده آلم باید داشته باشه رو داره
رفتم توی پارکینگ شرکت ماشینمو سوار شدم و رفتم سمت خونه
توی راه داشتم همش به ا.ت فکر میکردم
میخواستم بهش زنگ بزنم یا برم خونش
اما چون ساعت ۱۱ربع بود گفتم شاید خواب باشه یا خونه نباشه
برا همینبهش زنگنزدم
part¹⁹
ویو ا.ت
با چه مین فیلم میدیدم غذا میخوردیم
دیگه تا شب همین بود
که گوشی چه مین زنگ خورد
چون گوشیش طرف من بود و من بائو بهش می دادم دیدم که یکی که عشقم سیوش کرده داره بهش زنگ میزنه
+اووو..چه مین نمیدونستم عشقم داری
چه مین:چی؟
+عشقت داره بهت زنگ میزنه
چه مین:چیی؟بده به من ببینم
+اولش بگو ببینم عشقم کیه؟چرا بهم نگفته بودی که عشقم داری؟
چه مین:بزار جواب بدم بعد که تموم شد بهت میگم
+نوچ الان بگو
چه مین:بده دیگه
+باشه بابا بیا
(گوشی رو میده به چه مین و چه مین جواب میده بعد که حرف زدن چه مین تموم میشه ا.ت بهش میگه)
+خب؟
چه مین:چی خب؟
+چقدر خنگی تو..خب بگو ببینم عشقم کیه؟
چه مین:آهان راستی باید بهت بگم
+بگو ببینم چرا بهم نگفته بودی؟
چه مین:خب هر دفعه میخواستم بهت بگم یا یادم میرفت یا تو حوصله نداشتی من چیکار کنم
+خب باشه قبوله حوصله نداشتم اما وقتایی که حوصله نداشتم چرا نگفتی؟
چه مین:خب میگم که یادم رفت
+خب من چیکار کنم مغز تو از یه ماهی کمتر اصلا تو چه جوری با این مغز آکبندت دوست پسر پیدا کردی(خنده ریز)
چه مین: ای بابا
+خب بگو ببینم
چه مین: آهان... ببین الان دوماه که من با یکی تو رابطه ام
+خب
چه مین:پسر خیلی خوبیه خیلی خوش اخلاقه
+اگه پسر خوبی بود که تو رو نمیگرفت(خنده)
چه مین:زهرمار
+باشه باشه بگو ادامش
(چه مین دیگه میگه تموم همین)
ویو تهیونگ
وای خدا خیلی سرکار خسته شدم
الان ساعت۱۰نیم شبه از صبح تاحالا هی تو شرکت دارم کار میکنم
دیگه کارام داشت تموم میشد
فقط یه چند تا برگه که بود باید میخوندم بعد اگه برای شرکت یا خودم یا سهامم خوب بود آنها میکردم
دیگه بعد ازنیم ساعت تمام روی برگه دقت کردن بلخره تموم شد
خیلی خسته بودم ولی از اینکه ریخت جی یونگ رو ندیدم خیلی راضیم
اصلا وقتی فهمیدم که یکی نیست تا بعد تر اعصابمو از این بدتر کنه اصلا تموم خستگی که برای امروز داشتمیادم رفت
بعد به ا.ت فکر کردم و ناخوداگاه لبخند آمد روی لبم
وقتی اسم ا.ت امد توی ذهنم یادم به چهره زیبایی ا.ت افتاد به اخلاق خوبش به خوش رفتاریش به لبخندش به موهای بلندش به لباش به صداش به صدای خنده هاش و همه ی ا.تخیلی دختر قشنگیه
همیشه فکر میکردم کسایی که چهره زیبایی دارند اخلاق خوبی ندارند
ولی مثل اینکه کسایی هستند که اخلاق و رفتارشون به اندازه ی چهرشون زیبا باشه
ا.ت همه ی اون چیزهای که دختر ایده آلم باید داشته باشه رو داره
رفتم توی پارکینگ شرکت ماشینمو سوار شدم و رفتم سمت خونه
توی راه داشتم همش به ا.ت فکر میکردم
میخواستم بهش زنگ بزنم یا برم خونش
اما چون ساعت ۱۱ربع بود گفتم شاید خواب باشه یا خونه نباشه
برا همینبهش زنگنزدم
۹.۶k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.