خیانت ناموفق پارت 12
ایو: مرسی
میا : خواهش میکنم عزیزم
ویو میا
دلم برای جین خیلی تنگ شده بود ولی خیلی سرد خوابش رو میدادم ولی خیلی جالب بودکه ازدواج نکرده بود
ایو : مامان مامان
میا : بله
ایو: به چی فکر میکنی
میا: هیچی عزیزم
ایو: مامان میشه بابا بیاد خونمون فقط 1 ساعت
میا: نه عزیزم نمیشه
ایو : مامان ترو خدا
میا: همین که گفتن
ایو: باشه
میا: افرین دخترم خدانگهدار اقای جین
جین: خدانگهدار
ایو: خدافظ بابا
جین: خدافظ دخترم
ویو جین
ایو خیلی بزرگ شده بود فکرش هم نمیکردم انقدر بزرگ شده باشه
من عاشقمیام میخوام فردا بهش بگم که دوسش دارم و میشه برگرده نمیدونم قبول میکنه یا نه ولی فردا میگم بهش راه افتادن سمت خونه بعد 20 مین رسیدم رفتم یه دوش گرفتم هسته بود سریع گرفتم خوابیدم
ویو میا
رسیدیم ایو بردم حموم بعد خودم رفتم حموم اومدم بیرون ایو خودش لباساش رو پوشیده بود لباسای خودم رو پوشیدم بعد با ایو رفتیم خوابیدیم
ادامه دارد............
میا : خواهش میکنم عزیزم
ویو میا
دلم برای جین خیلی تنگ شده بود ولی خیلی سرد خوابش رو میدادم ولی خیلی جالب بودکه ازدواج نکرده بود
ایو : مامان مامان
میا : بله
ایو: به چی فکر میکنی
میا: هیچی عزیزم
ایو: مامان میشه بابا بیاد خونمون فقط 1 ساعت
میا: نه عزیزم نمیشه
ایو : مامان ترو خدا
میا: همین که گفتن
ایو: باشه
میا: افرین دخترم خدانگهدار اقای جین
جین: خدانگهدار
ایو: خدافظ بابا
جین: خدافظ دخترم
ویو جین
ایو خیلی بزرگ شده بود فکرش هم نمیکردم انقدر بزرگ شده باشه
من عاشقمیام میخوام فردا بهش بگم که دوسش دارم و میشه برگرده نمیدونم قبول میکنه یا نه ولی فردا میگم بهش راه افتادن سمت خونه بعد 20 مین رسیدم رفتم یه دوش گرفتم هسته بود سریع گرفتم خوابیدم
ویو میا
رسیدیم ایو بردم حموم بعد خودم رفتم حموم اومدم بیرون ایو خودش لباساش رو پوشیده بود لباسای خودم رو پوشیدم بعد با ایو رفتیم خوابیدیم
ادامه دارد............
۹.۵k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.