نام فیک = دوست پسر روانی من
نام فیک = دوست پسر روانی من
پارت : ۲۱
ات : ک... ک.. کوکی
من میرم دستشویی زود میام
کوک : چی شده؟ عاها فهمیدم اوکی
نباید خوراکی زیاد میخوردی که وقتی عادت میشی بدتر شی
ات : ( خجالت سر پایین )
من.. من می میرم
بعد انجام دادن کارای لازم اومدم بیرون
جونگکوکو محکم بغل کردم و رو پاهاش رو به خودش نشستم
کوک : بیبی؟
خوبی؟
ات : اره بابا کوکی خوبم (ضعیف)
کوک : (تعجب) ببینم چی گفتی؟
ات : اره خب تو از من بزرگ تری
کوک : اوکی شیطونکم ولی بابا که نه ددی
ات : سرمو از گردنش بیرون آوردم
ددی؟
کوک : اره اره همینو بگو
ات : دوباره بغلش کردم
کوک : جانم بیبی
ات : عاشقتم
کوک : من بیشتر
( عه عه..... چند ششش)
ات : میدونی من خب... اصن موقع آشناییمون حسی بهت
نداشتم و بله ازت متنفر بودم و نقش بازی میکردم .. ولی دو سه
روزه هم بهت وابسته شدم هم حس میکنم .. ع... عاشقت
کوک : عاشقم شدی (سرد)
ات : اره
گردن کوکی روی دفعه ی گاز آرومی زدم
کوک : اخخخ لعنتی درد داشت اونجا رگ عصبیمه
ات : ببخشید
ولی دیگه نبینم باهام سرد باشی وگر نه از جای بدتر دردت میاد
کوک : اوهو خیلی شیطون شديااااا
ات : بودم
خودمو یکم تو بغلش تکون دادم و سرمو از گردنش آوردم بیرون
ددی
کوک : بله؟
ات : معذرت بخا بوسم کن
کوک : چرا؟ به چه دلیلی؟؟؟؟
ات : همین که گفتم
زدم جای حساسش با دستم العنتی چقد بزرگ بود
کوک : اخخخخخخخخخخ
ات : گفتم بوسم کن معذرت بخا
کوک : ( لبخند شیطانی )
دیدی چقد بزرگه ؟ اگه زیاده روی کنی با همین به فا...ک میری
فهمیدی؟
ات : ( ترسیده بچم
کوک : اینو گفتم و با قیافه مظلوم و ترسیدش مواجه شدم
ا. ت : ب... ببخ.. ببخش... شید
کوک : محکم لبامو گذاشتم رو لباس و خیلی محکم مک میزدم
ات : بازم نمیخواستم همراهی کنم اما... دست خودم نبود
دستام دور گردنش بود و دستاش دور کمرم (هان؟)
که ی دفعه......
پارت : ۲۱
ات : ک... ک.. کوکی
من میرم دستشویی زود میام
کوک : چی شده؟ عاها فهمیدم اوکی
نباید خوراکی زیاد میخوردی که وقتی عادت میشی بدتر شی
ات : ( خجالت سر پایین )
من.. من می میرم
بعد انجام دادن کارای لازم اومدم بیرون
جونگکوکو محکم بغل کردم و رو پاهاش رو به خودش نشستم
کوک : بیبی؟
خوبی؟
ات : اره بابا کوکی خوبم (ضعیف)
کوک : (تعجب) ببینم چی گفتی؟
ات : اره خب تو از من بزرگ تری
کوک : اوکی شیطونکم ولی بابا که نه ددی
ات : سرمو از گردنش بیرون آوردم
ددی؟
کوک : اره اره همینو بگو
ات : دوباره بغلش کردم
کوک : جانم بیبی
ات : عاشقتم
کوک : من بیشتر
( عه عه..... چند ششش)
ات : میدونی من خب... اصن موقع آشناییمون حسی بهت
نداشتم و بله ازت متنفر بودم و نقش بازی میکردم .. ولی دو سه
روزه هم بهت وابسته شدم هم حس میکنم .. ع... عاشقت
کوک : عاشقم شدی (سرد)
ات : اره
گردن کوکی روی دفعه ی گاز آرومی زدم
کوک : اخخخ لعنتی درد داشت اونجا رگ عصبیمه
ات : ببخشید
ولی دیگه نبینم باهام سرد باشی وگر نه از جای بدتر دردت میاد
کوک : اوهو خیلی شیطون شديااااا
ات : بودم
خودمو یکم تو بغلش تکون دادم و سرمو از گردنش آوردم بیرون
ددی
کوک : بله؟
ات : معذرت بخا بوسم کن
کوک : چرا؟ به چه دلیلی؟؟؟؟
ات : همین که گفتم
زدم جای حساسش با دستم العنتی چقد بزرگ بود
کوک : اخخخخخخخخخخ
ات : گفتم بوسم کن معذرت بخا
کوک : ( لبخند شیطانی )
دیدی چقد بزرگه ؟ اگه زیاده روی کنی با همین به فا...ک میری
فهمیدی؟
ات : ( ترسیده بچم
کوک : اینو گفتم و با قیافه مظلوم و ترسیدش مواجه شدم
ا. ت : ب... ببخ.. ببخش... شید
کوک : محکم لبامو گذاشتم رو لباس و خیلی محکم مک میزدم
ات : بازم نمیخواستم همراهی کنم اما... دست خودم نبود
دستام دور گردنش بود و دستاش دور کمرم (هان؟)
که ی دفعه......
۱۱.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.