p10
p10
دیگه طاقت نیاوردم
رفتم تهیونگ و بلند کردم از رو دختره
+ بسه انقد نزنش * داد *
تهیونگ بلند شد
_ تو اینجا چیکار میکنی * عصبی *
+ اینو ول کن دیگه نمیزارم اذیتش کنی ببین بیچاره رو
دختره رو بلند کردم و بردمش بالا تو اتاق خودم رو تخت خوابوندمش
تهیونگ ویو
_ بخدا اگه دوسش نداشتم الان کشته بودمش برداشت اون هر*زه رو برد
= چجوری انقد سریع دل دادی
اونم به ا.ت خیلی لجبازه
_ حالا یجوری دادم دیگه
بلند شو اینجا رو جمع کن منم میرم حموم
ا.ت ویو
با کمک اجوما یکم حالش بهتر شد
× ا.ت دخترم یدقه بیا کارت دارم
+ باشه اجوما
رفتم بیرون
+ بله
× دخترم ایشون حامله ست
+ یعنی چی
× نمیدونم من برم
اجوما رفت آشپزخونه منم رفتم تو اتاق درو بستم
+ هی دختر تو حامله ای
/ ب..بله
+ الهی الان درد نداری * نگران *
/ نه اجوما بهم قرص داد
+ خب چه اتفاقی افتاده دقیقا کی هستی؟
نشستم بغلش رو تخت
/ من نامزد دشمن تهیونگ هستم
لی هو و ازش حامله ام
+ خب چرا اومدی اینجا
/ من میخواستم که یکم لی هو رو شاد کنم
و بدون اینکه بهش اطلاع بدم
بعنوان خدمتکار جدید وارد اینجا شدم
میخواستم بهش کمک کنم که تهیونگ رو شکست بده و بکشتش آخه خیلی خوشحال میشه * بغض *
+ آه دختر اینکار درستی نیس الان من نجاتت دادم اما دفعه بعدی در کار نیست پس هروقت حالت بهتر شد
سریع از اینجا برو تا دلاری سره خودت و بچه ات نیاد * لبخند *
/ باشه ممنون * لبخند *
رفتم بیرون اتاق و درو بستم که با دیدن چهره ...
دیگه طاقت نیاوردم
رفتم تهیونگ و بلند کردم از رو دختره
+ بسه انقد نزنش * داد *
تهیونگ بلند شد
_ تو اینجا چیکار میکنی * عصبی *
+ اینو ول کن دیگه نمیزارم اذیتش کنی ببین بیچاره رو
دختره رو بلند کردم و بردمش بالا تو اتاق خودم رو تخت خوابوندمش
تهیونگ ویو
_ بخدا اگه دوسش نداشتم الان کشته بودمش برداشت اون هر*زه رو برد
= چجوری انقد سریع دل دادی
اونم به ا.ت خیلی لجبازه
_ حالا یجوری دادم دیگه
بلند شو اینجا رو جمع کن منم میرم حموم
ا.ت ویو
با کمک اجوما یکم حالش بهتر شد
× ا.ت دخترم یدقه بیا کارت دارم
+ باشه اجوما
رفتم بیرون
+ بله
× دخترم ایشون حامله ست
+ یعنی چی
× نمیدونم من برم
اجوما رفت آشپزخونه منم رفتم تو اتاق درو بستم
+ هی دختر تو حامله ای
/ ب..بله
+ الهی الان درد نداری * نگران *
/ نه اجوما بهم قرص داد
+ خب چه اتفاقی افتاده دقیقا کی هستی؟
نشستم بغلش رو تخت
/ من نامزد دشمن تهیونگ هستم
لی هو و ازش حامله ام
+ خب چرا اومدی اینجا
/ من میخواستم که یکم لی هو رو شاد کنم
و بدون اینکه بهش اطلاع بدم
بعنوان خدمتکار جدید وارد اینجا شدم
میخواستم بهش کمک کنم که تهیونگ رو شکست بده و بکشتش آخه خیلی خوشحال میشه * بغض *
+ آه دختر اینکار درستی نیس الان من نجاتت دادم اما دفعه بعدی در کار نیست پس هروقت حالت بهتر شد
سریع از اینجا برو تا دلاری سره خودت و بچه ات نیاد * لبخند *
/ باشه ممنون * لبخند *
رفتم بیرون اتاق و درو بستم که با دیدن چهره ...
۸.۳k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.