پارت ۲۳
پارت ۲۳
خب خب بریم پیش سولیی
ویو سولی: کارام تموم شده بود هیچ کاری نداشتم بلند شدم و رفتم پیش تهیونگ
سولی :تهیونگ
تهیونگ؛جونم
سولی :امشب بریم سینما
تهیونگ: عاا اره
سولی: چه فیلمی ببینیم ؟
تهیونگ :خودم یه فیلم انتخاب میکنم دوست داری ترسناک باشه؟
سولی :
آره خوبه
بیا ات و جیمین هم دعوت کنیم
تهیونگ : نمیدونم تو برو به ات بگو ببین چی میشه
سولی:
اوکی
با تهیونگ خداحافظی کردم و رفتم پیش ات
ات داشت قهوشو میخورد
سولی : ات
ات:بله
سولی : امشب من و تهیونگ میخوایم بریم سینما میای ؟
ات: اتفاقاًامشب میخواستیم بریم
حالا تا به جیمین بگم
سولی:باشه میخواسین بیاین برین به سینمای........ خودتون دیگه یه چیزی بزارید برای اسم سینما
ات: باشه ساعت و فیلم رو جیمین از تهیونگ میپرسه دیگه
سولی:باشه
ویو ات : از سولی خدافظی کردم و رفتم به
اتاق کاره جیمین
ات : جیمین
جیمین :جانم
ات: سولی و تهیونگ میخوان برن سینما بعد ماهم دعوت کردنه .باهاشون بریم ؟
جیمین: .. خوبه اره
ات : ساعت و فیلمی که می خوایم ببینیم رو از تهیونگ بپرس
جیمین: باش
فقط بیا این برگه هارو بگیر امضا کن دیگه کارات تموم میشه میتونی بری خونه 📑
ات: باش
ات رفت بیرون و منم زنگ به تهیونگ زدم
ویو تهیونگ :
داشتم آمار ماه اول تا این ماه رو چک میکردم که جیمین زنگ زد
تهیونگ:الو
جیمین: سلام ته خوبی
تهیونگ؛سلام ممنون تو خوبی
جیمین:ماهم میایم
تهیونگ:خوبه بیاین سینمای....... حالا ساعت چند بریم ؟
جیمین:هشت خوبه
تهیونگ :خوبه
جیمین: اوکی
پرش به ساعت شیش و نیم
ویو ات؛
کارام تموم شده بود و کیفم رو برداشتم سوار ماشین شدمو حرکت کردم به خونه
یه حموم ریز کردم موهام رو خشک کردم و بهشون حالات دادم یه آرایش ساده کردم و لباس پوشیدم ساعت هفتو نیم بود که جیمین اومد دنبالم
...
ویو جیمین :
ساعت ۶:۱۰ دقیقه بود بلند شدم و از شرکت زدم بیرون
سوار ماشین شدم و حرکت کردم به خونه
بیاین یه کاری جیمین و تهیونگ رو خیلی پولدار در نظر میگیریم
رفتم یه حموم پنج مینی گرفتم و موهام رو خشک کردمو یه لباس انتخاب کردم عطر تلخم رو زدم و حرکت کروم به دم در خونهی ات
ات:سلام
جیمین:سلام 💫
ویو ات :
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم به یه رستوران شیک
...
خب خب بریم پیش سولیی
ویو سولی: کارام تموم شده بود هیچ کاری نداشتم بلند شدم و رفتم پیش تهیونگ
سولی :تهیونگ
تهیونگ؛جونم
سولی :امشب بریم سینما
تهیونگ: عاا اره
سولی: چه فیلمی ببینیم ؟
تهیونگ :خودم یه فیلم انتخاب میکنم دوست داری ترسناک باشه؟
سولی :
آره خوبه
بیا ات و جیمین هم دعوت کنیم
تهیونگ : نمیدونم تو برو به ات بگو ببین چی میشه
سولی:
اوکی
با تهیونگ خداحافظی کردم و رفتم پیش ات
ات داشت قهوشو میخورد
سولی : ات
ات:بله
سولی : امشب من و تهیونگ میخوایم بریم سینما میای ؟
ات: اتفاقاًامشب میخواستیم بریم
حالا تا به جیمین بگم
سولی:باشه میخواسین بیاین برین به سینمای........ خودتون دیگه یه چیزی بزارید برای اسم سینما
ات: باشه ساعت و فیلم رو جیمین از تهیونگ میپرسه دیگه
سولی:باشه
ویو ات : از سولی خدافظی کردم و رفتم به
اتاق کاره جیمین
ات : جیمین
جیمین :جانم
ات: سولی و تهیونگ میخوان برن سینما بعد ماهم دعوت کردنه .باهاشون بریم ؟
جیمین: .. خوبه اره
ات : ساعت و فیلمی که می خوایم ببینیم رو از تهیونگ بپرس
جیمین: باش
فقط بیا این برگه هارو بگیر امضا کن دیگه کارات تموم میشه میتونی بری خونه 📑
ات: باش
ات رفت بیرون و منم زنگ به تهیونگ زدم
ویو تهیونگ :
داشتم آمار ماه اول تا این ماه رو چک میکردم که جیمین زنگ زد
تهیونگ:الو
جیمین: سلام ته خوبی
تهیونگ؛سلام ممنون تو خوبی
جیمین:ماهم میایم
تهیونگ:خوبه بیاین سینمای....... حالا ساعت چند بریم ؟
جیمین:هشت خوبه
تهیونگ :خوبه
جیمین: اوکی
پرش به ساعت شیش و نیم
ویو ات؛
کارام تموم شده بود و کیفم رو برداشتم سوار ماشین شدمو حرکت کردم به خونه
یه حموم ریز کردم موهام رو خشک کردم و بهشون حالات دادم یه آرایش ساده کردم و لباس پوشیدم ساعت هفتو نیم بود که جیمین اومد دنبالم
...
ویو جیمین :
ساعت ۶:۱۰ دقیقه بود بلند شدم و از شرکت زدم بیرون
سوار ماشین شدم و حرکت کردم به خونه
بیاین یه کاری جیمین و تهیونگ رو خیلی پولدار در نظر میگیریم
رفتم یه حموم پنج مینی گرفتم و موهام رو خشک کردمو یه لباس انتخاب کردم عطر تلخم رو زدم و حرکت کروم به دم در خونهی ات
ات:سلام
جیمین:سلام 💫
ویو ات :
سوار ماشین شدم و حرکت کردیم به یه رستوران شیک
...
۵۶۲
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.