"my crazy love" p :42 ادامه 💮🪷
ویو لیسا
رفتم حموم لباس پوشیدم ماشینو برداشتم رفتم سمت خانه جیسان بوق زدم که از پنجره نگام کردم براش دست تکون دادم که بیاد پایین بعد ۵min آمد پایین نشست تو ماشین منم راه افتادم سمت پاساژ داشتم به طلاق از کوک فکر میکردم سکوت سنگینی بینمون بود که جیسان شکستش
&سلام
+هوممم ...
&چی شده .... چته .....چه مرگته
+میمیری درست حرف بزنه هیچ مرگم نیست
&من ترو میشناسم یه چیزیت هست ... بنال ببینم
+باشه بابا من برای طلاق از جونگکوک درخواست دادم
&تو چه غلطیییی کردی
+چیه مگه چیکار کردم
&تو گوه خوردی پس خانم رفتن درخواست طلاق دادن چه غلطا خدایا این دختره احمقی چیزیه ..................اخ الان میگن .......................... بیشور یه نظری میپرسن ................................... کثافت مگه در حقت چه بدی کرده ....................................اوففففف................ واقعا درکت نمیکنم ............. احمق
&اونیییی بس کن کل راه نفرینم کردی فحش دادی بابا خب همدیگه رو دوست نداریم بعد هدف ما از این ازدواج مرگ بکهیون بود که مرد تو هم که عاشق شدی همه چی رو به راهه منو کوک چرا بازم باهم بمونیم شاید بدبخت بخواد با کیه دیگه ای ازدواج کنه همینجوری هم زیاد همدیگه رو تحمل کردیم
&اوکی من به تصمیمت احترام میزارم و کنارتم اگه این خواستت پس همین کارو میکنیم
+مرسی اونی رسیدیم پیاده شو
پرش زمانی به داخل پاساژ
چند تا مغازه رفتیم اونی هیچی نپسندید الان تقریباً ۱ساعته داریم میچرخیم اما هنوز هیچی نخریدیم الان که فکر میکنم من باید با هان میرفتم دیگه صبرم داره😐 لبریز میشه یکم دور و بر رو نگاه کردم که چشمم به ویترین یه مغازه خورد لباس پشتش خوشگل بود پس دست جیسان رو کشیدم بردم تو
+ایگووو اونی یه لحظه صبر کن رسیدیم بریم تو این مغازه این رو بپوش 🤫
رفت لباس رو پوشید خیلی زیبا شده بود ست لباسش کامل بود بخاطر همین سریع رفتم حساب کردم
&لیسا خوبه
+خوب باشه نباشه پولشو دادم دیگه مجبوری ببریمش
&از دست تو باز خوبه خوشم آمد
+به سلیقه ی من شک داشتی اونی بریم دیگه خیلی خستم بریم خونه ی من
&خونه تو که کوک هم هست
+خونه مجردی 😏
&چه خوب پس بریم آخرین pijame party مون رو بگیریم 🥳🥳
رفتم حموم لباس پوشیدم ماشینو برداشتم رفتم سمت خانه جیسان بوق زدم که از پنجره نگام کردم براش دست تکون دادم که بیاد پایین بعد ۵min آمد پایین نشست تو ماشین منم راه افتادم سمت پاساژ داشتم به طلاق از کوک فکر میکردم سکوت سنگینی بینمون بود که جیسان شکستش
&سلام
+هوممم ...
&چی شده .... چته .....چه مرگته
+میمیری درست حرف بزنه هیچ مرگم نیست
&من ترو میشناسم یه چیزیت هست ... بنال ببینم
+باشه بابا من برای طلاق از جونگکوک درخواست دادم
&تو چه غلطیییی کردی
+چیه مگه چیکار کردم
&تو گوه خوردی پس خانم رفتن درخواست طلاق دادن چه غلطا خدایا این دختره احمقی چیزیه ..................اخ الان میگن .......................... بیشور یه نظری میپرسن ................................... کثافت مگه در حقت چه بدی کرده ....................................اوففففف................ واقعا درکت نمیکنم ............. احمق
&اونیییی بس کن کل راه نفرینم کردی فحش دادی بابا خب همدیگه رو دوست نداریم بعد هدف ما از این ازدواج مرگ بکهیون بود که مرد تو هم که عاشق شدی همه چی رو به راهه منو کوک چرا بازم باهم بمونیم شاید بدبخت بخواد با کیه دیگه ای ازدواج کنه همینجوری هم زیاد همدیگه رو تحمل کردیم
&اوکی من به تصمیمت احترام میزارم و کنارتم اگه این خواستت پس همین کارو میکنیم
+مرسی اونی رسیدیم پیاده شو
پرش زمانی به داخل پاساژ
چند تا مغازه رفتیم اونی هیچی نپسندید الان تقریباً ۱ساعته داریم میچرخیم اما هنوز هیچی نخریدیم الان که فکر میکنم من باید با هان میرفتم دیگه صبرم داره😐 لبریز میشه یکم دور و بر رو نگاه کردم که چشمم به ویترین یه مغازه خورد لباس پشتش خوشگل بود پس دست جیسان رو کشیدم بردم تو
+ایگووو اونی یه لحظه صبر کن رسیدیم بریم تو این مغازه این رو بپوش 🤫
رفت لباس رو پوشید خیلی زیبا شده بود ست لباسش کامل بود بخاطر همین سریع رفتم حساب کردم
&لیسا خوبه
+خوب باشه نباشه پولشو دادم دیگه مجبوری ببریمش
&از دست تو باز خوبه خوشم آمد
+به سلیقه ی من شک داشتی اونی بریم دیگه خیلی خستم بریم خونه ی من
&خونه تو که کوک هم هست
+خونه مجردی 😏
&چه خوب پس بریم آخرین pijame party مون رو بگیریم 🥳🥳
۲.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.