سناریو
وقتی همزمان عاشقت میشن
پارت 47 هوا آفتابی شد بلخره
ساعت 9 بود رفتم صبحانه آماده کردم تهیونگ بیدار کردم
ا. ت: چاگیابیدار شو دیگه
تهیونگ: باشه
تهیونگ رفت سرویس بهداشتی
و صبحانه زدیم در بدن تهیونگ نشست رو مبل
منم داشتم وسیله جمع وجور میکردم
تهیونگ: چیکارمی کنی؟.
ا. ت: میخوام تو ببریم کوه نوردی
تهیونگ: یه برگه بیار وصیت نامم بنویسم
ا. ت: عه😂خب دیگه بریم پاشو
تهیونگ: بااین لباس
ا. ت: آره مگه چشه ، پیژامه مشکی سفید با تیشرت مشکی
وسط هفته کسی نیست
تهیونگ: باشه
حصیر دادم دست تهیونگ نسبت گرفتم کلید گرفتم دربستم
تهیونگ: عه سویچ ماشین نگرفتم
ا. ت: پیاده میریم
تهیونگ: گریه الکی
رسیدم حصیر پهن کردیم نشستیم روش
کسی نبود
پارت 47 هوا آفتابی شد بلخره
ساعت 9 بود رفتم صبحانه آماده کردم تهیونگ بیدار کردم
ا. ت: چاگیابیدار شو دیگه
تهیونگ: باشه
تهیونگ رفت سرویس بهداشتی
و صبحانه زدیم در بدن تهیونگ نشست رو مبل
منم داشتم وسیله جمع وجور میکردم
تهیونگ: چیکارمی کنی؟.
ا. ت: میخوام تو ببریم کوه نوردی
تهیونگ: یه برگه بیار وصیت نامم بنویسم
ا. ت: عه😂خب دیگه بریم پاشو
تهیونگ: بااین لباس
ا. ت: آره مگه چشه ، پیژامه مشکی سفید با تیشرت مشکی
وسط هفته کسی نیست
تهیونگ: باشه
حصیر دادم دست تهیونگ نسبت گرفتم کلید گرفتم دربستم
تهیونگ: عه سویچ ماشین نگرفتم
ا. ت: پیاده میریم
تهیونگ: گریه الکی
رسیدم حصیر پهن کردیم نشستیم روش
کسی نبود
۵.۴k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.