رمان عشق دردناک۹
از دستشویی اومدم بیرون جلوی در نشسته بود
اومدم سمت در
_کوچولو حالا فهمیدی کی دیروز روبه راهت کرده ایمم🐰
=اذیتم نکن
_میدونی من کیم من جان جانکوکم .بانی سکسی و مکنه گروه
=هر کی هستی باش
_باورم نمیشه هیچ ذوقی نداری که من اینقدر ژذابم
=عوع
_عشقم ....نکنه...نکنه حامله ای اوم/چشمک و خنده ی بانی مانند🐰/😋😅😎
=خودت حامله ای
_بیب نمیشه که اخه من حامله نمشیم.اخه من جوجوم بزرگ تر از مال توئه
=هویییی داری شورشو در میاری ها
_چقدر منحرفی گفتم من که انقدر جوجو ام بزرگ تر از تو ئم
=منحرف باباته
_اگه بابام منحرف نبود منم منحرف نبودم
=باشه تسلیم تو بردی .کمرم درد میکنه
/کوک قیافش و مثل یک نی نی کرد و گفت ._.میخوای بریم دکتر
=نخیر
_راستی یک چیزی من قراره فردا برم سر پروژه
=چه پروزه ای
_فیلم
=مگه بازیگری
_اولین فیلممه
=خب
_باید باهام بیای کوچولو
=یک سوال ....دیروز تو یعنی تو خب .چطوری چیز کردی .یعنی
_لباساتو نددیم یعنی کلا حواسم به کل پرت شد از هودیام تنت کردم
بهت نگاه پر هوس نکردم
زود لباستو پوشوندم
من ادم خوبیم .کوچولو .بد نیستم
=میدونم مگر نه الان
_الان؟
=زنت میشدم نه دوست دخترت
_هه کوچولو چه فکرایی داریا .بس کن.بیا کنارم بریم یکم شکوفه های گیلاس و ببینیم
=باش ولی کسی نبینتت
_این روستاییا انقدر منو دیدن که براشون یک عادت شدم نگران نباش بیا بریم
از دید کوک......
این دختر یا ترمز نداشت یا کلا مشکل داشت
۲ ساعت روی مخم راه رفت از همه چی گفت
=آره دیگه .چیزه من یک دختر خاله دارم شبیه شماست وای چقدرم دختره جنده/مثلا خیلی گرم صحبته هلن و سر کوک و برده/
بس کن مردم _
=اخه کجاشو دیدی....
/کوک قبل اینکه هلن حرف بزنه دهنشو با لباش اسفالت کرد😆 خدا به همه ما از این اسفالتا عنایت کنه .الهی امین
/کوک میبوسید و هلن ناله میکرد عوضی ولم کن دا مردیم الان یکی میبینه شر میشه و اینا ولی کوک نامرد انقدر با ولع میبوسید هلن داشت تقلا میکرد
کوکم هی بوسشو ادامه میداد که رسیدن تنه درخت
دست کوک به شلوار هلن خورد هلنو محکم گرفت و نذاشت هلن تقلا کنه هلن دیگه با خود کوک داشت همراهی میکرد
که کوک زیپ شلوار هلنو کشید پایین و بعدش توی بغلش گرفت داشتن میرفتن سمت کلبه و همچنان داشتن همو میبوسیدن
که رسیدن به کلبه و وحشیانه کوک لبای هلن و میبوسید و میخواست لباسای خودشو هلن و جر بده کههههههه
😯😯😯😯😯😯😯😯
//کیم نانا_هویییییی داری چیکار میکنی پسره هرزه
_اه هالمونی
//_خاک تو سرت کوکککککک.باید گذارشتو به مامانت بدم خیلی هرزه شدی
=ب...بخشی..د من بببرم ا..اتاق.
_کجا هلن ......
هالمونی چرا اینکارو میکنیی تازه میخواستم عشقولانه کنم.من کاریش نداشتم فقط میخواستم یکم بدنشو نوازش کنم .اخه عادته
//_پسر یل من دیوونم یا تو یا مادرت یا این دختره خو برو به اتاقش
_راست میگی برم تو اتاق مزاحم شمام نشیم😎 باییی🤗
تا قسمت بعد😏
اومدم سمت در
_کوچولو حالا فهمیدی کی دیروز روبه راهت کرده ایمم🐰
=اذیتم نکن
_میدونی من کیم من جان جانکوکم .بانی سکسی و مکنه گروه
=هر کی هستی باش
_باورم نمیشه هیچ ذوقی نداری که من اینقدر ژذابم
=عوع
_عشقم ....نکنه...نکنه حامله ای اوم/چشمک و خنده ی بانی مانند🐰/😋😅😎
=خودت حامله ای
_بیب نمیشه که اخه من حامله نمشیم.اخه من جوجوم بزرگ تر از مال توئه
=هویییی داری شورشو در میاری ها
_چقدر منحرفی گفتم من که انقدر جوجو ام بزرگ تر از تو ئم
=منحرف باباته
_اگه بابام منحرف نبود منم منحرف نبودم
=باشه تسلیم تو بردی .کمرم درد میکنه
/کوک قیافش و مثل یک نی نی کرد و گفت ._.میخوای بریم دکتر
=نخیر
_راستی یک چیزی من قراره فردا برم سر پروژه
=چه پروزه ای
_فیلم
=مگه بازیگری
_اولین فیلممه
=خب
_باید باهام بیای کوچولو
=یک سوال ....دیروز تو یعنی تو خب .چطوری چیز کردی .یعنی
_لباساتو نددیم یعنی کلا حواسم به کل پرت شد از هودیام تنت کردم
بهت نگاه پر هوس نکردم
زود لباستو پوشوندم
من ادم خوبیم .کوچولو .بد نیستم
=میدونم مگر نه الان
_الان؟
=زنت میشدم نه دوست دخترت
_هه کوچولو چه فکرایی داریا .بس کن.بیا کنارم بریم یکم شکوفه های گیلاس و ببینیم
=باش ولی کسی نبینتت
_این روستاییا انقدر منو دیدن که براشون یک عادت شدم نگران نباش بیا بریم
از دید کوک......
این دختر یا ترمز نداشت یا کلا مشکل داشت
۲ ساعت روی مخم راه رفت از همه چی گفت
=آره دیگه .چیزه من یک دختر خاله دارم شبیه شماست وای چقدرم دختره جنده/مثلا خیلی گرم صحبته هلن و سر کوک و برده/
بس کن مردم _
=اخه کجاشو دیدی....
/کوک قبل اینکه هلن حرف بزنه دهنشو با لباش اسفالت کرد😆 خدا به همه ما از این اسفالتا عنایت کنه .الهی امین
/کوک میبوسید و هلن ناله میکرد عوضی ولم کن دا مردیم الان یکی میبینه شر میشه و اینا ولی کوک نامرد انقدر با ولع میبوسید هلن داشت تقلا میکرد
کوکم هی بوسشو ادامه میداد که رسیدن تنه درخت
دست کوک به شلوار هلن خورد هلنو محکم گرفت و نذاشت هلن تقلا کنه هلن دیگه با خود کوک داشت همراهی میکرد
که کوک زیپ شلوار هلنو کشید پایین و بعدش توی بغلش گرفت داشتن میرفتن سمت کلبه و همچنان داشتن همو میبوسیدن
که رسیدن به کلبه و وحشیانه کوک لبای هلن و میبوسید و میخواست لباسای خودشو هلن و جر بده کههههههه
😯😯😯😯😯😯😯😯
//کیم نانا_هویییییی داری چیکار میکنی پسره هرزه
_اه هالمونی
//_خاک تو سرت کوکککککک.باید گذارشتو به مامانت بدم خیلی هرزه شدی
=ب...بخشی..د من بببرم ا..اتاق.
_کجا هلن ......
هالمونی چرا اینکارو میکنیی تازه میخواستم عشقولانه کنم.من کاریش نداشتم فقط میخواستم یکم بدنشو نوازش کنم .اخه عادته
//_پسر یل من دیوونم یا تو یا مادرت یا این دختره خو برو به اتاقش
_راست میگی برم تو اتاق مزاحم شمام نشیم😎 باییی🤗
تا قسمت بعد😏
۹.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.