جراح من💙p26
* قابل توجه پدر مادرا و نیو ارمی ها : فیکه و واقعی نیست! این هیچ ربطی به خود اعضا نداره*
-------------------------------------------------------------
p26
(راستی هنوز کنار ابشارن و امشب رو کنار ابشار میمونن)
(پرتاپ شدن ملاقه به سمت جیمین )
جیمین : آییییییییی
سوهو :*خنده*
جیمین : ...
جین : شما دوتااااااااااااااااااااااااااا *داد* سوهو حواست به کباب ها باشهههههههههههههههههههههههههههههههههههههه*داد*جیمینننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن*داد* شیباللللللللللل ...
جیمین و سوهو :...*سکوت*
جین : *رپ جین تقدیم میکند*
میا : اوه ... اوضاع خیلی خیطه...
(بعداز شام)
لیا : اوپا من یه نقشه دارم برای نامی و ا/ت برای فردا
جین : چیه ؟*ابرو هاشو بالا میده*
لیا : **** (درگوش جین داره حرف میزنه )
جین : موافقم!*خوشحال*
(جین رفت مقدمات نقشه رو بچینه لیا هم رفت پیش ا/ت)
لیا : هوی یارو !
ا/ت: چی شده بوقلمو صورتی ؟
لیا : میگم ا/ت ..... هیچی فردا بهت میگم شب بخیر!*با دو رفت توی اتاقش*
ا/ت : لیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
******
(جین رفت پیش نامی ، نامجون در حال کتاب خوندن بود...)
جین : نامی
نامجون : چی شد اومدی ؟
جین : خب خب تو نمیتونی از زیر دستم فرار کنی *عکس نامی و ا/ت رو وقتی که توی ماشین بودن به علاوه توی جنگل*
نامجون : هیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ*داد از تعجب*
جین : درد!
نامجون : پس اون همش نمایش بود
جین : چی ؟حالا اینو ولش کن...من خوابم میاد ...
نامجون : برو بگیر بخواب
جین: مرسی که گفتی نمیدونستم اقای دکتر
نامجون : شب بخیر
جین : شب بخیر *خمیازه*
------------------------------------------------
*سئول*
*مشترک مور...*
یونا: اههه چرا اوپا جواب نمیده...؟!*بغض الکی*
م.ج : ناراحت نباش دکتر گلم...پس فردا که نامجون بیاد باهاش حرف میزنم
یونا : میگم نکنه با اون دختره توی رابطه باشه*گربه الکی*
م.ج : کدوم دختر؟
یونا : یه دختره که توی تیم اوپاعههه نقش پرستار رو داره. ...*گریه الکی*
م.ج : درستش میکنم ... گریه نکن دختر قشنگ (خودم حالت تهوع گرفتم)
یونا: (خیلی عالیه ...)
(مادر جین یا همون نامداری نامی رفت توی یکی از اتاق ها)
م.ج: یادت نره ...
***: .......
م.ج : هیچ اشتباهی رو نمیپذیرم
***: ........
م.ج: پس فردا میرسه سئول ، مشخصاتشو برام پیدا میکنی
***: ......؟
م.ج : جانگ ا/ت 26 ساله من به تو و تیمت اطمینان دارم ...
***: ...!...
م.ج : موفق باشی
(مادر جین برگشت پیش یونا)
م.ج : دخترکم ، گریه نکن ! دیگه اون دختر رو هیچ وقت کنار نامجون نمیبینی ... حتی توی بیمارستان هم نمیبینیش.*لبخند*
یونا: یعنی .... ا/ت رو از کارش اخراج میکنن ؟ اما من میخوام اون دختره از اوپا دور باشه... نیمخاوم از کارش اخراج شه ....
(مادر جین دست یونا رو گرفت)
م.ج : اون دختره اشک عروسم رو در اورده... ازش نمیگذرم ...بیا بغلم دخترم...
(یونا رفت توی بغل مادر جین)
پایان فصل 1
شرایط پارت 27 : 20 تا لایک و کامنت ...هر سه پارت ها
-------------------------------------------------------------
p26
(راستی هنوز کنار ابشارن و امشب رو کنار ابشار میمونن)
(پرتاپ شدن ملاقه به سمت جیمین )
جیمین : آییییییییی
سوهو :*خنده*
جیمین : ...
جین : شما دوتااااااااااااااااااااااااااا *داد* سوهو حواست به کباب ها باشهههههههههههههههههههههههههههههههههههههه*داد*جیمینننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن*داد* شیباللللللللللل ...
جیمین و سوهو :...*سکوت*
جین : *رپ جین تقدیم میکند*
میا : اوه ... اوضاع خیلی خیطه...
(بعداز شام)
لیا : اوپا من یه نقشه دارم برای نامی و ا/ت برای فردا
جین : چیه ؟*ابرو هاشو بالا میده*
لیا : **** (درگوش جین داره حرف میزنه )
جین : موافقم!*خوشحال*
(جین رفت مقدمات نقشه رو بچینه لیا هم رفت پیش ا/ت)
لیا : هوی یارو !
ا/ت: چی شده بوقلمو صورتی ؟
لیا : میگم ا/ت ..... هیچی فردا بهت میگم شب بخیر!*با دو رفت توی اتاقش*
ا/ت : لیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
******
(جین رفت پیش نامی ، نامجون در حال کتاب خوندن بود...)
جین : نامی
نامجون : چی شد اومدی ؟
جین : خب خب تو نمیتونی از زیر دستم فرار کنی *عکس نامی و ا/ت رو وقتی که توی ماشین بودن به علاوه توی جنگل*
نامجون : هیونگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ*داد از تعجب*
جین : درد!
نامجون : پس اون همش نمایش بود
جین : چی ؟حالا اینو ولش کن...من خوابم میاد ...
نامجون : برو بگیر بخواب
جین: مرسی که گفتی نمیدونستم اقای دکتر
نامجون : شب بخیر
جین : شب بخیر *خمیازه*
------------------------------------------------
*سئول*
*مشترک مور...*
یونا: اههه چرا اوپا جواب نمیده...؟!*بغض الکی*
م.ج : ناراحت نباش دکتر گلم...پس فردا که نامجون بیاد باهاش حرف میزنم
یونا : میگم نکنه با اون دختره توی رابطه باشه*گربه الکی*
م.ج : کدوم دختر؟
یونا : یه دختره که توی تیم اوپاعههه نقش پرستار رو داره. ...*گریه الکی*
م.ج : درستش میکنم ... گریه نکن دختر قشنگ (خودم حالت تهوع گرفتم)
یونا: (خیلی عالیه ...)
(مادر جین یا همون نامداری نامی رفت توی یکی از اتاق ها)
م.ج: یادت نره ...
***: .......
م.ج : هیچ اشتباهی رو نمیپذیرم
***: ........
م.ج: پس فردا میرسه سئول ، مشخصاتشو برام پیدا میکنی
***: ......؟
م.ج : جانگ ا/ت 26 ساله من به تو و تیمت اطمینان دارم ...
***: ...!...
م.ج : موفق باشی
(مادر جین برگشت پیش یونا)
م.ج : دخترکم ، گریه نکن ! دیگه اون دختر رو هیچ وقت کنار نامجون نمیبینی ... حتی توی بیمارستان هم نمیبینیش.*لبخند*
یونا: یعنی .... ا/ت رو از کارش اخراج میکنن ؟ اما من میخوام اون دختره از اوپا دور باشه... نیمخاوم از کارش اخراج شه ....
(مادر جین دست یونا رو گرفت)
م.ج : اون دختره اشک عروسم رو در اورده... ازش نمیگذرم ...بیا بغلم دخترم...
(یونا رفت توی بغل مادر جین)
پایان فصل 1
شرایط پارت 27 : 20 تا لایک و کامنت ...هر سه پارت ها
۸.۰k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.