عشق متفاوت من …!))«part6»
(رفتم سمت میزی که دوستام بودن )
=اووو خوش اومدی تهیونگ شی میبینم با اومدنت باز غوغا به پا کردی (خند)
-همینطور (خند)
=تهیونگ شی تو رو میخوام به دختر عموم دایون تازه وارد عرصه مدلینگ شد و تو یکی از بزرگ ترین الگو هاشی !
دایون:سلام تهیونگ شی من دایون هستم (با عشوه )
-اوم سلام منم که دیکه میشناسی لازم بع معرفی نیست (خند)
دایون: معلوم که میشناسم تو یکی از الگو هامی !(با ذوق )
-چه زود پسر خاله میشه (تو دلش )
-امم خوشحالم که منو الگوت میبینی (خند فیک)
(تهیونگ کلافه شد بود دایون براش خیلی خسته کنند بود و فقط با خند جواب حرفای که حتا نمیدونست چیه رو میداد تهیونگ دستش برد پشت سرش و با اطرافش نگاه کرد که چشماش رو ا/ت قفل شد داشت با یه مرد میگفت میخندید تهیونگ یه اخم ریزی کرد و صداش صاف کرد برگشت طرف دایون که داشت پر انرژی بازم حرف میزد )
-دایون شی معذرت میخوام اما من باید برم دوباره باهام حرف میزنیم !
دایون: باش وس بعدا میبینمت تهیونگا !
-هومم(لبخند فیک )
(تهیونگ رفت سمت میز ا/ت )
-سلام !
+اوو سلام اقای کیم !حالت چطور !؟
-خوبم ممنون!
+اهوم !
-شما اینجا چیکار میکنید !؟
+منم میخواستم همینو بپرسم (خند)
+من به دعوت یکی از دوستام اومدم!
-منم همینطور !
+اوه چه خوب !
-خانم لی به نظر میاد خیلی ارتباط خوبی با بقیه ندارید اما با این اقا خوب کنار اومدید (نیشخند کنایه ای )
+اره ایشون اقای جانگ هستن یکی از دوستای قدیمی من هستن فکر نمیکردم ببینمش واسم همین خوشحال شدم از دیدنش !
+بزارید معرفیتون کنم !
+مین هو ایشون مدل جدید برندمون هستن !
اقای کیم ایشون همه اقای جانگ یکی از دوستای قدیمی من و مدیر امور مالی سابق برندمون بودن !
-خوشبختم !
مین هو: منم همینطور !
(با صدا اهنگ همه برگشتیم طرف پیست رقص دیدیم همه دارن میرقصن )
(ویو تهیونگ : خواستم به ا/ت پیشنهاد بدم برقصیم وقتی برگشتم دیدم مین هم دستش جلوی ا/ت دراز کرد )
+امم معذرت میخوام مین هو اما از جاهای شلوغ مثل پیست رقص خوشم نمیاد و ترجیح میدم از دور فقط تماشا کنم و شرکت نکنم (لبخند)
مین هم :اومم ببخشید نیمدونستم !
(دستش میکشه عقب)
ادامه دارد…
=اووو خوش اومدی تهیونگ شی میبینم با اومدنت باز غوغا به پا کردی (خند)
-همینطور (خند)
=تهیونگ شی تو رو میخوام به دختر عموم دایون تازه وارد عرصه مدلینگ شد و تو یکی از بزرگ ترین الگو هاشی !
دایون:سلام تهیونگ شی من دایون هستم (با عشوه )
-اوم سلام منم که دیکه میشناسی لازم بع معرفی نیست (خند)
دایون: معلوم که میشناسم تو یکی از الگو هامی !(با ذوق )
-چه زود پسر خاله میشه (تو دلش )
-امم خوشحالم که منو الگوت میبینی (خند فیک)
(تهیونگ کلافه شد بود دایون براش خیلی خسته کنند بود و فقط با خند جواب حرفای که حتا نمیدونست چیه رو میداد تهیونگ دستش برد پشت سرش و با اطرافش نگاه کرد که چشماش رو ا/ت قفل شد داشت با یه مرد میگفت میخندید تهیونگ یه اخم ریزی کرد و صداش صاف کرد برگشت طرف دایون که داشت پر انرژی بازم حرف میزد )
-دایون شی معذرت میخوام اما من باید برم دوباره باهام حرف میزنیم !
دایون: باش وس بعدا میبینمت تهیونگا !
-هومم(لبخند فیک )
(تهیونگ رفت سمت میز ا/ت )
-سلام !
+اوو سلام اقای کیم !حالت چطور !؟
-خوبم ممنون!
+اهوم !
-شما اینجا چیکار میکنید !؟
+منم میخواستم همینو بپرسم (خند)
+من به دعوت یکی از دوستام اومدم!
-منم همینطور !
+اوه چه خوب !
-خانم لی به نظر میاد خیلی ارتباط خوبی با بقیه ندارید اما با این اقا خوب کنار اومدید (نیشخند کنایه ای )
+اره ایشون اقای جانگ هستن یکی از دوستای قدیمی من هستن فکر نمیکردم ببینمش واسم همین خوشحال شدم از دیدنش !
+بزارید معرفیتون کنم !
+مین هو ایشون مدل جدید برندمون هستن !
اقای کیم ایشون همه اقای جانگ یکی از دوستای قدیمی من و مدیر امور مالی سابق برندمون بودن !
-خوشبختم !
مین هو: منم همینطور !
(با صدا اهنگ همه برگشتیم طرف پیست رقص دیدیم همه دارن میرقصن )
(ویو تهیونگ : خواستم به ا/ت پیشنهاد بدم برقصیم وقتی برگشتم دیدم مین هم دستش جلوی ا/ت دراز کرد )
+امم معذرت میخوام مین هو اما از جاهای شلوغ مثل پیست رقص خوشم نمیاد و ترجیح میدم از دور فقط تماشا کنم و شرکت نکنم (لبخند)
مین هم :اومم ببخشید نیمدونستم !
(دستش میکشه عقب)
ادامه دارد…
۵.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.