عشق بازی پارت ۱۹
جنی رفت و به دکتر گفت
دکتر هم اول قبول نکرد اما با اسرار زیاد جنی قبول کرد اما قبلش اومد و جیمین رو معاینه کنه
دکتر دید که جیمین حالش خوبه اما فقط نمیدونه از کجا و چجوری اومد اینجا
دکتر: خب شما حالت خوبه اما هیچی از اینکه چجوری اومدی اینجا یادت نیست
جیمین: نه
دکتر: خانم شما همراه من بیا
منظورش جنی بود. جنی رفت و
دکتر: ام شما باید جریان اومدنش به اینجا رو براش تعریف کنی تا باور کنه
جنی: براش تعریف کردم
دکتر: باور کرده؟
جنی: نه اولش باور نکرد اما دیگه الان میگه باور کردم
دکتر: خب میتونید دوستتون رو ببرید مرخصش کردیم.
جنی: باشه ممنون
دکتر: فقط یک کم مراقب دوست پسرتون باشید
جنی: چ چ چی؟ دودودوست پسر؟
اقای دکتر ایشون دوست پسر من نیستند ما باهم همکلاسی هستیم
دکتر: اه معذرت میخوام واقعا ببخشید
جنی: اشکال نداره
جنی و جیمین با هم از بیمارستان بیرون اومدند و رفتند خوابگاه
جنی رفت تو اتاق خودش و جیمین هم تو اتاقش.
#جنی
رفتیم و رسیدیم خوابگاه.
من اومد تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم و رفتم خوابیدم
اصلا خوابم نمیومد. دلم شور میزد. فکرم درگیر رزی بود.
دکتر هم اول قبول نکرد اما با اسرار زیاد جنی قبول کرد اما قبلش اومد و جیمین رو معاینه کنه
دکتر دید که جیمین حالش خوبه اما فقط نمیدونه از کجا و چجوری اومد اینجا
دکتر: خب شما حالت خوبه اما هیچی از اینکه چجوری اومدی اینجا یادت نیست
جیمین: نه
دکتر: خانم شما همراه من بیا
منظورش جنی بود. جنی رفت و
دکتر: ام شما باید جریان اومدنش به اینجا رو براش تعریف کنی تا باور کنه
جنی: براش تعریف کردم
دکتر: باور کرده؟
جنی: نه اولش باور نکرد اما دیگه الان میگه باور کردم
دکتر: خب میتونید دوستتون رو ببرید مرخصش کردیم.
جنی: باشه ممنون
دکتر: فقط یک کم مراقب دوست پسرتون باشید
جنی: چ چ چی؟ دودودوست پسر؟
اقای دکتر ایشون دوست پسر من نیستند ما باهم همکلاسی هستیم
دکتر: اه معذرت میخوام واقعا ببخشید
جنی: اشکال نداره
جنی و جیمین با هم از بیمارستان بیرون اومدند و رفتند خوابگاه
جنی رفت تو اتاق خودش و جیمین هم تو اتاقش.
#جنی
رفتیم و رسیدیم خوابگاه.
من اومد تو اتاقم و لباسام رو عوض کردم و رفتم خوابیدم
اصلا خوابم نمیومد. دلم شور میزد. فکرم درگیر رزی بود.
۲۲.۰k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.