ماه یخی پارت ۲۰
ماه یخی پارت ۲۰
گذر زمان الان وسط ماموریتیم
اهههه خیلی حوصله سر بره تا الان سومین پروندس و همشون توی ۱۰ ثانیه حل شدن ماموریت های مافیا خیلی بهتر بود اههههههه
از دید رامپو
امروز باید با میکو چان کار میکردم
الان ۳ تا پرونده حل کردم و به اون به اندازاه من خوش بگذره انگار زیاد به این ماموریت ها عادت نداره ولی هرکی که برای اولین بار استنباط منو میبینه تعجب میکنه ولی میکو چان انگار از قبل میدونست که قراره چیکار کنم عجیبه یه چیزی اینجا درست نیست وقتی از دازای درباره حرفایی که میکو روز اول بهش گفت پرسیدم گفت تعریفمونو زیاد شنیده ولی به جز پلیس مافیا و گروه های مخالف بقیه از قدرتای ما خبر ندارن بزار یه امتحانی بکنم
رامپو : یه سوال میکو تو قبل از اینکه به اژانس بیای کجا کار میکردی
میکو : ........ فروشنده
همونطور که فکر میکرم داره دروغ میگه
این یعنی شغل قبلیش چیزیه که ما نباید ازش خبر داشته باشیم ولی نه بهتره بهش فکر نکنم نمیخوام قبول کنم که یه جاسوس باشه
ما به اژانس برگشتیم و بعد رفتم مغازه ولی توی راه همش به فکر یه دلیل بودم که به خودم ثابت کنم میکو جاسوس نیست
اههههه
گذر زمان از
دید میکو
الا از اومدن من به اژانس تقریبا ۲ هفته ای گذشته تقریبا هر اطلاعاتی که میخواستم رو بدست اوردم ولی نمی تونم به مافیا بدم توی این چند روز خیلی با بقیه اشنا شدم و نمیخوام اسیبی ببینن حتی شده به قیمت جونم من نمی خوام هیچکدوم دوستایی که توی مافیا یا اژانس دارم رو از دست بدم یا به اعتمادشون خیانت کنم پس باید برم پیش رئیس
گذر زمان مکان : توی اتاق فکوزاوا سنسی
از دید راوی
فوکو: کاری داشتی میکو چان
میکو : راستش مخواستم یه درخواستی ازتون بکنم
فوکو : بگو
میکو : راستش مخواستم بگم من در اصل عضو مافیای بندرم و اومده بدم برای جاسوسی ولی نمیتونم دوستایی که تو اژانس دارم رو لو بدم ولی در عین حال نمی خوام به اعتماد کسانی که دوستشون دارم و توی مافیا هستن خیانت کنم این اطلاعاتی هستش که توی این چند روز بدست اوردم هنوز ارسالشون نکردم و تنها خواهشی که ازتو دارم
(میکو شروع به گریه کرد )
اینه که یه صلح بین اژانس و مافیا برقرار بشه خواهش میکنم میدونم کار اسونی نیست ولی نمی خوام کسی اسیبی ببینه
گذر زمان الان وسط ماموریتیم
اهههه خیلی حوصله سر بره تا الان سومین پروندس و همشون توی ۱۰ ثانیه حل شدن ماموریت های مافیا خیلی بهتر بود اههههههه
از دید رامپو
امروز باید با میکو چان کار میکردم
الان ۳ تا پرونده حل کردم و به اون به اندازاه من خوش بگذره انگار زیاد به این ماموریت ها عادت نداره ولی هرکی که برای اولین بار استنباط منو میبینه تعجب میکنه ولی میکو چان انگار از قبل میدونست که قراره چیکار کنم عجیبه یه چیزی اینجا درست نیست وقتی از دازای درباره حرفایی که میکو روز اول بهش گفت پرسیدم گفت تعریفمونو زیاد شنیده ولی به جز پلیس مافیا و گروه های مخالف بقیه از قدرتای ما خبر ندارن بزار یه امتحانی بکنم
رامپو : یه سوال میکو تو قبل از اینکه به اژانس بیای کجا کار میکردی
میکو : ........ فروشنده
همونطور که فکر میکرم داره دروغ میگه
این یعنی شغل قبلیش چیزیه که ما نباید ازش خبر داشته باشیم ولی نه بهتره بهش فکر نکنم نمیخوام قبول کنم که یه جاسوس باشه
ما به اژانس برگشتیم و بعد رفتم مغازه ولی توی راه همش به فکر یه دلیل بودم که به خودم ثابت کنم میکو جاسوس نیست
اههههه
گذر زمان از
دید میکو
الا از اومدن من به اژانس تقریبا ۲ هفته ای گذشته تقریبا هر اطلاعاتی که میخواستم رو بدست اوردم ولی نمی تونم به مافیا بدم توی این چند روز خیلی با بقیه اشنا شدم و نمیخوام اسیبی ببینن حتی شده به قیمت جونم من نمی خوام هیچکدوم دوستایی که توی مافیا یا اژانس دارم رو از دست بدم یا به اعتمادشون خیانت کنم پس باید برم پیش رئیس
گذر زمان مکان : توی اتاق فکوزاوا سنسی
از دید راوی
فوکو: کاری داشتی میکو چان
میکو : راستش مخواستم یه درخواستی ازتون بکنم
فوکو : بگو
میکو : راستش مخواستم بگم من در اصل عضو مافیای بندرم و اومده بدم برای جاسوسی ولی نمیتونم دوستایی که تو اژانس دارم رو لو بدم ولی در عین حال نمی خوام به اعتماد کسانی که دوستشون دارم و توی مافیا هستن خیانت کنم این اطلاعاتی هستش که توی این چند روز بدست اوردم هنوز ارسالشون نکردم و تنها خواهشی که ازتو دارم
(میکو شروع به گریه کرد )
اینه که یه صلح بین اژانس و مافیا برقرار بشه خواهش میکنم میدونم کار اسونی نیست ولی نمی خوام کسی اسیبی ببینه
۳.۵k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.