عشق ناگهانی
ته: اوکی؟(روبه هه جونگ)
هه جونگ: *نیشخند
ته: ا/ت به مدیرتون گفتم گفت لباستونو عوض میکنه
ا/ت : هممم
ته: من برم کاری نداری؟
ا/ت : نه برو
ته: مطمئنی؟؟؟
ا/ت : تهیونگ برو میگمممم
ته: باشه پس خودت حواست به پسرای هول اطرافت باشه
ا/ت: باشه بابا
هه جونگ: پسره ی روانی*زیر لب
ا/ت: چیزی گفتی؟؟؟؟
هه جونگ: اره گفتم پسره ی روانی
ا/ت:(در کلاسو باز کرد دید تهیونگ دوسه قدم از در کلاس فاصله داره رفت دستشو گرفت و اوردش تو کلاس)
ا/ت : یه بار دیگه تکرار کن (روبه هه جونگ)
هه جونگ: پسره ی روانی ، چند بار دیگه بگم بانو؟
ا/ت : عامم به تعداد مشتایی که قراره بخوری *لبخند
ا/ت ویو
منو تهیونگ دست هه جونگ رو گرفتیم و بردیمش پشت کلاس
ا/ت : که به دوست پسر من میگی روانی هان؟*داد
هه جونگ : جوننننن وقتی اعصبانی میشی جذاب تر میشی
تهیونگ: اگه جرعت داری یه بار دیگه تکرار کن
هه جونگ: جذاب تر میشی وقتی اعصبانیی
تهیونگ ویو
این پسره ی هول چقدر رو مخه
یه مشت زد تو دهنش
هه جونگ:*خنده
[بچه ها اینجا تهیونگ یقه ی هه جونگ رو گرفته و به دیوار چسبونده و ا/تم کنارشه]
ا/ت : *نیشخند
ا/ت ویو
پسره ی هول روانی
یه دونه با پا زد وسطش
هه جونگ : گه خوردم اصلا من روانیم
ا/ت : حالا شد
تهیونگ: عشقم من برم دیگه؟
ا/ت : برو
[ا/ت رفت تو کلاس بعد چند ثانیه هه جونگ میشلید و اومد تو]
لیلا: هه جونگ چرا میشلی؟
هه جونگ :*اشاره به ا/ت
[بعد مدرسه ]
ا/ت ویو
از مدرسه اومد بیرون دید تهیونگ با ماشین براش بوق زد
ا/ت : تهیونگااااااا *نشست تو ماشین
ته: سلاممممم چطوری قشنگممم
ا/ت: خوبممممم
ته:بریم خونه؟
ا/ت : بریمممم
ته:رسیدیم.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها این فیکو قرار شد خودم ادامه بدم
سیع میکنم هروز حداقل ۱ پارت بزارم
بوس بهتونننن✨🤍🎀
@مینسو
هه جونگ: *نیشخند
ته: ا/ت به مدیرتون گفتم گفت لباستونو عوض میکنه
ا/ت : هممم
ته: من برم کاری نداری؟
ا/ت : نه برو
ته: مطمئنی؟؟؟
ا/ت : تهیونگ برو میگمممم
ته: باشه پس خودت حواست به پسرای هول اطرافت باشه
ا/ت: باشه بابا
هه جونگ: پسره ی روانی*زیر لب
ا/ت: چیزی گفتی؟؟؟؟
هه جونگ: اره گفتم پسره ی روانی
ا/ت:(در کلاسو باز کرد دید تهیونگ دوسه قدم از در کلاس فاصله داره رفت دستشو گرفت و اوردش تو کلاس)
ا/ت : یه بار دیگه تکرار کن (روبه هه جونگ)
هه جونگ: پسره ی روانی ، چند بار دیگه بگم بانو؟
ا/ت : عامم به تعداد مشتایی که قراره بخوری *لبخند
ا/ت ویو
منو تهیونگ دست هه جونگ رو گرفتیم و بردیمش پشت کلاس
ا/ت : که به دوست پسر من میگی روانی هان؟*داد
هه جونگ : جوننننن وقتی اعصبانی میشی جذاب تر میشی
تهیونگ: اگه جرعت داری یه بار دیگه تکرار کن
هه جونگ: جذاب تر میشی وقتی اعصبانیی
تهیونگ ویو
این پسره ی هول چقدر رو مخه
یه مشت زد تو دهنش
هه جونگ:*خنده
[بچه ها اینجا تهیونگ یقه ی هه جونگ رو گرفته و به دیوار چسبونده و ا/تم کنارشه]
ا/ت : *نیشخند
ا/ت ویو
پسره ی هول روانی
یه دونه با پا زد وسطش
هه جونگ : گه خوردم اصلا من روانیم
ا/ت : حالا شد
تهیونگ: عشقم من برم دیگه؟
ا/ت : برو
[ا/ت رفت تو کلاس بعد چند ثانیه هه جونگ میشلید و اومد تو]
لیلا: هه جونگ چرا میشلی؟
هه جونگ :*اشاره به ا/ت
[بعد مدرسه ]
ا/ت ویو
از مدرسه اومد بیرون دید تهیونگ با ماشین براش بوق زد
ا/ت : تهیونگااااااا *نشست تو ماشین
ته: سلاممممم چطوری قشنگممم
ا/ت: خوبممممم
ته:بریم خونه؟
ا/ت : بریمممم
ته:رسیدیم.......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه ها این فیکو قرار شد خودم ادامه بدم
سیع میکنم هروز حداقل ۱ پارت بزارم
بوس بهتونننن✨🤍🎀
@مینسو
۱۸.۳k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.