پارت ۱۸
پارت ۱۸
محمد و رها
رفتیم تو
محمد: مامان جون عروستو آوردم
رها: واقعا که تو خیلی دیونه😔 بیابریم حیاط
لیلا:انقدر سخت نگیر پسرمو
محمد دیدم ناراحت شد و اصلا اگه نشد اینجوری نگفتم: مادر سخت نمیگیره
رها: بخشید مادر جان نخواستم پسرتو خداحافظ
محمد: کجا اوایسا سرجات
لیلا: کجا داری میری عروس خانم
رها: هیچجا مادر جان دلم میخواد برم تو حیاط باشم
محمد:چی باشه پس بریم حیاط
محمد و رها
رفتیم حیاط
رها: من عاشقتم
محمد؛ منم هم همین طور فقط دلم نمیخواد تورو به خطر بندازم
رها:چرا حالا چی میخواد منو به خطر ببدازه
محمد:نمیدونم یه لحظه آروم باش شاید رامین و شایدم بهاره
رها: واقعا که محمد آخه بهار خواهر بزرگمه چطور میتونه این کارو کرد باشه
محمد: تو به بهار آزمایش نشون دادی
محمد و رها
رفتیم تو
محمد: مامان جون عروستو آوردم
رها: واقعا که تو خیلی دیونه😔 بیابریم حیاط
لیلا:انقدر سخت نگیر پسرمو
محمد دیدم ناراحت شد و اصلا اگه نشد اینجوری نگفتم: مادر سخت نمیگیره
رها: بخشید مادر جان نخواستم پسرتو خداحافظ
محمد: کجا اوایسا سرجات
لیلا: کجا داری میری عروس خانم
رها: هیچجا مادر جان دلم میخواد برم تو حیاط باشم
محمد:چی باشه پس بریم حیاط
محمد و رها
رفتیم حیاط
رها: من عاشقتم
محمد؛ منم هم همین طور فقط دلم نمیخواد تورو به خطر بندازم
رها:چرا حالا چی میخواد منو به خطر ببدازه
محمد:نمیدونم یه لحظه آروم باش شاید رامین و شایدم بهاره
رها: واقعا که محمد آخه بهار خواهر بزرگمه چطور میتونه این کارو کرد باشه
محمد: تو به بهار آزمایش نشون دادی
۵.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.