چندپارتی هری پاتر
عشق در هاگوارتز
Part 3
ات ویو:رفتم سمت در و رمزو گفتم به ثانیه نکشیده در باز شد و با کلی از هم گروهی های خودم آشنا شدم خب یکیشون اومد ازم پرسید تازه واردم یا نه بعد راهنمایی کرد که کدوم وری برم وقتی رسیدم به اتاقم دیدم آلیس هم بعد از دو ساعتی پیدا شد
ات:سلام...خوبی؟
آلیس:سلام آره تو چطوری؟
ات:تو هم اتاقت اینجائه
آلیس:بله
ات:یعنی با هم هماتاقی هستیم؟
آلیس:آره دیگه....خب تونستی راحت اینجا رو پیدا کنی یا از کسی کمک گرفتی
ات:چیزه...راستش من اصلا از کسی کمک نگرفتم ولی....
آلیس:ولی چی؟!
ات:اون کسی که گفتی بودی سمتش نرم اگه دنبال دردسر نیستم
آلیس:خب....چیشد؟
ات:اونی که موهاش بور بود.
آلیس:منظورت دراکوئه؟؟
ات:آره
آلیس:خب چی شد؟!
ات:خب خودش کمکم کرد من هر چه قدر سعی کردم نزدیکش نرم خودش اومد پیشم
آلیس:خب این دفعه رو اشکال نداره ولی بیشتر حواست باشه...اصلا تقصیر من بود من باید بیشتر مواظبت میبودم این دفعه همه جا باهات میام
ات:ممنونم ازت آلیس
آلیس:خواهش میکنم
ات ویو:بعد از اینکه یکم استراحت کردم شروع کردم به خوندن درسام که وقت شام شد
آلیس:ات پاشو بریم شام
ات:باشه
ات ویو:با آلیس رفتیم سر میز خودمون نشستیم که یهو کلی غذا روی میز پدیدار شد خب مثل اینکه غذای امشب مرغ کبابی با پودینگه...بعد از خوردن غذا با آلیس رفتیم خوابگاه خودمون
آلیس:خب روز اولت چجوری بود؟!
ات:خوب که نه بیش از حد عالی بود
آلیس:امیدوارم همیشه همینجوری باشه...اوه به ساعت خاموشی داریم نزدیک میشیم بهتره زودتر بخوابیم که واسه فردا انرژی هم داشته باشیم
ات:باشه
ادامه دارد.....
Part 3
ات ویو:رفتم سمت در و رمزو گفتم به ثانیه نکشیده در باز شد و با کلی از هم گروهی های خودم آشنا شدم خب یکیشون اومد ازم پرسید تازه واردم یا نه بعد راهنمایی کرد که کدوم وری برم وقتی رسیدم به اتاقم دیدم آلیس هم بعد از دو ساعتی پیدا شد
ات:سلام...خوبی؟
آلیس:سلام آره تو چطوری؟
ات:تو هم اتاقت اینجائه
آلیس:بله
ات:یعنی با هم هماتاقی هستیم؟
آلیس:آره دیگه....خب تونستی راحت اینجا رو پیدا کنی یا از کسی کمک گرفتی
ات:چیزه...راستش من اصلا از کسی کمک نگرفتم ولی....
آلیس:ولی چی؟!
ات:اون کسی که گفتی بودی سمتش نرم اگه دنبال دردسر نیستم
آلیس:خب....چیشد؟
ات:اونی که موهاش بور بود.
آلیس:منظورت دراکوئه؟؟
ات:آره
آلیس:خب چی شد؟!
ات:خب خودش کمکم کرد من هر چه قدر سعی کردم نزدیکش نرم خودش اومد پیشم
آلیس:خب این دفعه رو اشکال نداره ولی بیشتر حواست باشه...اصلا تقصیر من بود من باید بیشتر مواظبت میبودم این دفعه همه جا باهات میام
ات:ممنونم ازت آلیس
آلیس:خواهش میکنم
ات ویو:بعد از اینکه یکم استراحت کردم شروع کردم به خوندن درسام که وقت شام شد
آلیس:ات پاشو بریم شام
ات:باشه
ات ویو:با آلیس رفتیم سر میز خودمون نشستیم که یهو کلی غذا روی میز پدیدار شد خب مثل اینکه غذای امشب مرغ کبابی با پودینگه...بعد از خوردن غذا با آلیس رفتیم خوابگاه خودمون
آلیس:خب روز اولت چجوری بود؟!
ات:خوب که نه بیش از حد عالی بود
آلیس:امیدوارم همیشه همینجوری باشه...اوه به ساعت خاموشی داریم نزدیک میشیم بهتره زودتر بخوابیم که واسه فردا انرژی هم داشته باشیم
ات:باشه
ادامه دارد.....
۱۲.۶k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.