ʚFOR YOUɞ
ʚFOR YOUɞ
ʚPART_¹⁴ɞ
بعدش رفتیم سمت اتاق هامون
منو جیمین اتاق هامون جفت هم بود پس رفتیم تو خونه هامون من وسایلم و نچیدم چون دوباره باید جمعشون کنم به هر حال رفتم یکم دوش گرفتم اومدم مایوم و پوشیدم (همون قبلیه) و تفنگ آبی هارو برداشتم (بچه ها اکیپشون بلک پینکه و یونا) رفتم تفنگ آبی ها رو دادم دستشون ما 6 نفر بودیم اون 4ها تفنگ آبی رو ه گذاشتم گوشه بعدش پر آب کردیم دیدیم جیمین و اکیپشون دارن میان(همون بی تی اس) که من از دور آب زدم به جیمین که متوجه نشد منم و شروع کردیم 6نفری زدنشون اونا هم فهمیدن ماییم و اومدن سمتمون ماهم فرار میکردی
جیمین: وایسین
ات: 😝😝
یونا: وای آبم خالی شد
ات: پشتم بمون... برین پر کنید
لیسا: ات بدویید اومدن(نمیدونم چرا حس فیلمم زامبی اومد سراغم)
جنی: بدویید
سری دوییدیم که جیسو رو جین گرفت
جیسو: ولم کن(گازش گرفت)
جین: اییی
ات: جیسو بدو
همینطور میزدیمشون که دستاشونو بردن بالا باورم نمیشه خیر سرشون مافیان ما هم رفتیم جلو تفنگ آبی هامون بالا شون رو فوت کردیم
ات: هه حاجی گنگش بالاست
جیمین: خیلی
یهو جیمین با آبپاش تفنگی هایی که گوشه بود افتاد به جونم
ات: کمککک
رزی:(جررر خورده از خنده ترکیده آره)
لیسا: واییی(خنده)
جنی: وای دلم(خنده)
یونا: ببین.. دا.. داره میزنتشش(جر خورده)
جیسو:( خنده)
جونگکوک: نظرت چیه توهم خیس شی
یونا: علاقه ای ندارم
جونگکوک: حیف شد آخه دیر گفتی
جونگکوکم با اون دوتا افتاد به جون یونا خیلی خوش گذشت
شب
نشسته بودیم همه مون که استاد گفت
استاد: یه بطری بدین
جیسو: بفرمایید
استاد: جرعت حقیقت بازی کنیم
همه: آرهههه
ʚPART_¹⁴ɞ
بعدش رفتیم سمت اتاق هامون
منو جیمین اتاق هامون جفت هم بود پس رفتیم تو خونه هامون من وسایلم و نچیدم چون دوباره باید جمعشون کنم به هر حال رفتم یکم دوش گرفتم اومدم مایوم و پوشیدم (همون قبلیه) و تفنگ آبی هارو برداشتم (بچه ها اکیپشون بلک پینکه و یونا) رفتم تفنگ آبی ها رو دادم دستشون ما 6 نفر بودیم اون 4ها تفنگ آبی رو ه گذاشتم گوشه بعدش پر آب کردیم دیدیم جیمین و اکیپشون دارن میان(همون بی تی اس) که من از دور آب زدم به جیمین که متوجه نشد منم و شروع کردیم 6نفری زدنشون اونا هم فهمیدن ماییم و اومدن سمتمون ماهم فرار میکردی
جیمین: وایسین
ات: 😝😝
یونا: وای آبم خالی شد
ات: پشتم بمون... برین پر کنید
لیسا: ات بدویید اومدن(نمیدونم چرا حس فیلمم زامبی اومد سراغم)
جنی: بدویید
سری دوییدیم که جیسو رو جین گرفت
جیسو: ولم کن(گازش گرفت)
جین: اییی
ات: جیسو بدو
همینطور میزدیمشون که دستاشونو بردن بالا باورم نمیشه خیر سرشون مافیان ما هم رفتیم جلو تفنگ آبی هامون بالا شون رو فوت کردیم
ات: هه حاجی گنگش بالاست
جیمین: خیلی
یهو جیمین با آبپاش تفنگی هایی که گوشه بود افتاد به جونم
ات: کمککک
رزی:(جررر خورده از خنده ترکیده آره)
لیسا: واییی(خنده)
جنی: وای دلم(خنده)
یونا: ببین.. دا.. داره میزنتشش(جر خورده)
جیسو:( خنده)
جونگکوک: نظرت چیه توهم خیس شی
یونا: علاقه ای ندارم
جونگکوک: حیف شد آخه دیر گفتی
جونگکوکم با اون دوتا افتاد به جون یونا خیلی خوش گذشت
شب
نشسته بودیم همه مون که استاد گفت
استاد: یه بطری بدین
جیسو: بفرمایید
استاد: جرعت حقیقت بازی کنیم
همه: آرهههه
۸.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.