پارت چهار
مهیا داشت از خجالت آب میشد یجوری که فیلیکس و هیونجین داشتن قربون صدقش میرفتن هر کسی که بود خجالت میکشید
+ یاااا بهش دیگه
:٫ عرررر نگاه قیافش سرخ شده ننههههه
_ اییییی مهیا الان دلم میخواد به بو....
+ به بو.... چی
_ هیچی ولش کن
ادمین: هعییی منکه میدونم میخواستی چی بگی😔💔👍
_ ببند
ادمین: بی ادب🗿
_ برو سر کارت باشه
ادمین: باشه
مکالمه ادمین و هیونجین تمام شد
+ بگو دیگه ( مشت هایه کوچیک کوچیک تند تند میزنه به بازوش)
:٫ داداش چی میخواستی بگی نگووووو کهههه
_ آره خودشه ببند
:٫ عرررر وقت بود برینی
_ میشه ول کنی
:٫ باشه
+ بگووووووو ترخداااااا
_ نمیگمممم
! اوپا لیکسی چی میخواست بگه
:٫ بیا در گوشت بگم
_ نگوووو
( فیلیکس به هانا تو گوشش گفت)
! عرررر پشمام
! مهیا میخواست بگه.....
+ یاااا بهش دیگه
:٫ عرررر نگاه قیافش سرخ شده ننههههه
_ اییییی مهیا الان دلم میخواد به بو....
+ به بو.... چی
_ هیچی ولش کن
ادمین: هعییی منکه میدونم میخواستی چی بگی😔💔👍
_ ببند
ادمین: بی ادب🗿
_ برو سر کارت باشه
ادمین: باشه
مکالمه ادمین و هیونجین تمام شد
+ بگو دیگه ( مشت هایه کوچیک کوچیک تند تند میزنه به بازوش)
:٫ داداش چی میخواستی بگی نگووووو کهههه
_ آره خودشه ببند
:٫ عرررر وقت بود برینی
_ میشه ول کنی
:٫ باشه
+ بگووووووو ترخداااااا
_ نمیگمممم
! اوپا لیکسی چی میخواست بگه
:٫ بیا در گوشت بگم
_ نگوووو
( فیلیکس به هانا تو گوشش گفت)
! عرررر پشمام
! مهیا میخواست بگه.....
۲.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.