➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁶⁸
کارش تموم شده بود...باورم نمیشد
خم شد و اومد سمتم
_هوممم بیبییی
یه سیلی محکم کوبیدم تو گوشش که با تعجب بم خیره نگا کرد
_من ...حامله بودم
بغلش کردم و شروع به گریه کردن کردم
اصا هنگ بود و نمیدونست چی باید بگه
(پرش زمانی از زبان یانگ)
قطعا یچیزی شده بود کوک با اخم جلو تلویزیون رو مبل نشسته بود و سرش رو رو دستاش گذاشته بود و سویونو که از همون موقع که رفته بود تو آشپز خونه نیومده بود بیرون و منو چایونگم به همدیگه پیم میدادیم تا سر در بیاریم چ خبره و منم به کوک خیره بودم
(پیام های چایونگ)
_هی نمیدونی چخبره؟
_یانگ
_جواب بده
_اوففففف
_یانگگگگگ
_هی یانگ نمیخوای
_جواب بدی؟
(پایان پیام های چایونگ)
_چرا انقد پیام میدیییی
_اره راستش کوکم از قیافش معلومه یچیزیش هست
_چیشده بنظرت
_مبترسم از کوک بپرستم میرم از خود سویون میپرسم
(پایان پیام های یانگ)
خم شد و اومد سمتم
_هوممم بیبییی
یه سیلی محکم کوبیدم تو گوشش که با تعجب بم خیره نگا کرد
_من ...حامله بودم
بغلش کردم و شروع به گریه کردن کردم
اصا هنگ بود و نمیدونست چی باید بگه
(پرش زمانی از زبان یانگ)
قطعا یچیزی شده بود کوک با اخم جلو تلویزیون رو مبل نشسته بود و سرش رو رو دستاش گذاشته بود و سویونو که از همون موقع که رفته بود تو آشپز خونه نیومده بود بیرون و منو چایونگم به همدیگه پیم میدادیم تا سر در بیاریم چ خبره و منم به کوک خیره بودم
(پیام های چایونگ)
_هی نمیدونی چخبره؟
_یانگ
_جواب بده
_اوففففف
_یانگگگگگ
_هی یانگ نمیخوای
_جواب بدی؟
(پایان پیام های چایونگ)
_چرا انقد پیام میدیییی
_اره راستش کوکم از قیافش معلومه یچیزیش هست
_چیشده بنظرت
_مبترسم از کوک بپرستم میرم از خود سویون میپرسم
(پایان پیام های یانگ)
۱۶.۹k
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.