ارباب بی منظق🖤پارت 5
اول از همه میخوام بگم این یک داستان فیکه اگه میخواد نظرتون درباره ی اعضای بی تی اس عوض بشه نخونیدش لطفا
از زبون ا٫ت دیدم همون پسره که اومد تو رفت پیش جئون بزرگ وگفت پدر اون دخترا بده به من جئون گفت پسرم لازم نیستتو بگی همون اول میگفتی تا این هرزه را بهت بدمش😏 گفتم درست حرف بزن هرزه. نیستم 😓 دیدم همون پسره اومد یقم را گرفت وگفت اشکال نداره کوچولو خودم هزرت میکنم😏 ترس تمام وجودم را فرا گرفت جوری که دعا میکردم همین الان بمیرم اما این صحنه ها را نبینم خیلی ترسیده بودم عرق از سروروم میچکید گفت نترس کوچولو عاد ت میکنی😏 جوری وحشت کردم بودم نفسام بلند بلند شده بودن جئون بزرگ گفت خوب این دختر مال پسرم شد😏 همه ناراضی بودن پسرش اومد تووگفت لذتت را ببر امشب چون میخوام کاری کنم که کاووس ببینی😏😏😏 بعدش رفت جیهوپ اومد وگفت متاسفم اما بدترین اربابی که میتونست گیرت بیاد همین جونگ کوک. پسر جئون بود کاش خوشگل نبودی زیبایید کار دست دا د اون نه ب..ر..د..ت..میکنه نه خدمتکار وبادیگارد میشع اون یک ر..وانیه که با شکنجه کردن بقیه لذت میبره میفهمی تو هم به نظرم همین امشب کار خودت را یکسره کن چون جوری عذابت میده که دنیا تا به حاا به خودش ندیده تا این حرفا زد ترسم ۸۰ برابر شد گفتم من خودم. ا دوست دارم نمیخوام خودم را بکشم ای خدا چیکار کنم؟😭😭😭😭😭 دیدم همه ساکت
شدن واهنگ قعط شد جئون بزرگ اومد وگفت من دیگه پیر شدم میخوام تمام اموالم را به اسم پسرم کوک کنم از این به بعد اون رئیس خاندان جئون وبزرگترین وبی رحمترین مافیای دنیاست نه من فهمیدی؟من میرم به یک معموریت در نیویورک که خیلی مهمه شخصا باید خودم بهش رسیدگی کنم اما پسرم هست اون دیگه من نیست خیلی و...ح...ش...ی...تر منه خودم اینجور نربیتش کردم حالا ازتون میخوام که سوگند وفاداری بهش بخورید بعد ۱۰۰ تا ۲۰۰ یا شاید بیشتر پرونده اورد که توشون هزاران سند بود اونا را به نام پسرش کرد اونجا پر از مافیا های قوی از سزاسر جهان بودن پسرش بدتر خودش بود روی صندلی نشست وهمه اومدن انگشترش را میبوسیدن وادای احترام میزاشتن اونم به هر کی بک پوزخنده میزد نوبت ب..ر...د...ه.. شد از ارباب تا کلفت باید سوگند میخورد خدمتکارا وقتی اومدن اینکارا کنند اونا تا زانو میزدن که دستش را ببوسن اونا را با لگد پرت میکرد وبلند بلند میخندید حالا منظور جیهوپ را میفهمیدم که میگفت کاملا....و.....ح...شی...ه...میخواستم برم کمکشون کنم تا دیگه لگدشون نکنه که جیهوپ دستم را گرفت وگفت دیوونه ای؟اون نمیکشتت اون عذابت میده بفهممممممم بغض کل وجودم را گرفته بود نوبت من وجیهوپ شد اون اول رفت که باز هلش داد همون کارا کرد نوبت من رسید گفت میدونی هر کی خوشگل تره باید تاوان بیشتری پس بده؟,ومحکم تر همه لگد زد که خوردم به لبه ی میز کناری همه از خ..ش..ن...بودن کوک ترسیده بودن حتی بزرگترین مافیا های دنیا، ادم نبود رباتی بود که هیچ احساساتی نداشت😯😥💔
واقعا که حتی یک دونه کامنت هم نیمزارید خوب کامنت بزارید ببینم خوشتون اومد یا نه علاقه زیادی یه نظر دادن دارم واقعا اگه کامنتا وحمایتا کم باشه نمیزارم
از زبون ا٫ت دیدم همون پسره که اومد تو رفت پیش جئون بزرگ وگفت پدر اون دخترا بده به من جئون گفت پسرم لازم نیستتو بگی همون اول میگفتی تا این هرزه را بهت بدمش😏 گفتم درست حرف بزن هرزه. نیستم 😓 دیدم همون پسره اومد یقم را گرفت وگفت اشکال نداره کوچولو خودم هزرت میکنم😏 ترس تمام وجودم را فرا گرفت جوری که دعا میکردم همین الان بمیرم اما این صحنه ها را نبینم خیلی ترسیده بودم عرق از سروروم میچکید گفت نترس کوچولو عاد ت میکنی😏 جوری وحشت کردم بودم نفسام بلند بلند شده بودن جئون بزرگ گفت خوب این دختر مال پسرم شد😏 همه ناراضی بودن پسرش اومد تووگفت لذتت را ببر امشب چون میخوام کاری کنم که کاووس ببینی😏😏😏 بعدش رفت جیهوپ اومد وگفت متاسفم اما بدترین اربابی که میتونست گیرت بیاد همین جونگ کوک. پسر جئون بود کاش خوشگل نبودی زیبایید کار دست دا د اون نه ب..ر..د..ت..میکنه نه خدمتکار وبادیگارد میشع اون یک ر..وانیه که با شکنجه کردن بقیه لذت میبره میفهمی تو هم به نظرم همین امشب کار خودت را یکسره کن چون جوری عذابت میده که دنیا تا به حاا به خودش ندیده تا این حرفا زد ترسم ۸۰ برابر شد گفتم من خودم. ا دوست دارم نمیخوام خودم را بکشم ای خدا چیکار کنم؟😭😭😭😭😭 دیدم همه ساکت
شدن واهنگ قعط شد جئون بزرگ اومد وگفت من دیگه پیر شدم میخوام تمام اموالم را به اسم پسرم کوک کنم از این به بعد اون رئیس خاندان جئون وبزرگترین وبی رحمترین مافیای دنیاست نه من فهمیدی؟من میرم به یک معموریت در نیویورک که خیلی مهمه شخصا باید خودم بهش رسیدگی کنم اما پسرم هست اون دیگه من نیست خیلی و...ح...ش...ی...تر منه خودم اینجور نربیتش کردم حالا ازتون میخوام که سوگند وفاداری بهش بخورید بعد ۱۰۰ تا ۲۰۰ یا شاید بیشتر پرونده اورد که توشون هزاران سند بود اونا را به نام پسرش کرد اونجا پر از مافیا های قوی از سزاسر جهان بودن پسرش بدتر خودش بود روی صندلی نشست وهمه اومدن انگشترش را میبوسیدن وادای احترام میزاشتن اونم به هر کی بک پوزخنده میزد نوبت ب..ر...د...ه.. شد از ارباب تا کلفت باید سوگند میخورد خدمتکارا وقتی اومدن اینکارا کنند اونا تا زانو میزدن که دستش را ببوسن اونا را با لگد پرت میکرد وبلند بلند میخندید حالا منظور جیهوپ را میفهمیدم که میگفت کاملا....و.....ح...شی...ه...میخواستم برم کمکشون کنم تا دیگه لگدشون نکنه که جیهوپ دستم را گرفت وگفت دیوونه ای؟اون نمیکشتت اون عذابت میده بفهممممممم بغض کل وجودم را گرفته بود نوبت من وجیهوپ شد اون اول رفت که باز هلش داد همون کارا کرد نوبت من رسید گفت میدونی هر کی خوشگل تره باید تاوان بیشتری پس بده؟,ومحکم تر همه لگد زد که خوردم به لبه ی میز کناری همه از خ..ش..ن...بودن کوک ترسیده بودن حتی بزرگترین مافیا های دنیا، ادم نبود رباتی بود که هیچ احساساتی نداشت😯😥💔
واقعا که حتی یک دونه کامنت هم نیمزارید خوب کامنت بزارید ببینم خوشتون اومد یا نه علاقه زیادی یه نظر دادن دارم واقعا اگه کامنتا وحمایتا کم باشه نمیزارم
۱۰.۷k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.