پارت 27
پارت 27
. .. :اولین روز شکنجه تمام شد، و این سوبین بود که با بدنی زخمی گوشه ای نشسته بود که یکدفعه در زندان باز شد و سوبین را بردند به طرف اخرین شکنجه، 4 ساعت در قبر ماندن
ویوی یونجون:
دیگه واقعا ناامید شدم، شاید سوبین هم مثل بقیه ی ادما بوده... اونم تنهام گذاشته.. ولی هنوز دوسش دارم.. هنوز منتظرشم، اون قول داده، مطمعنم به قولش عمل میکنه...برمگیرده..کاش... برگرده..
تصمیم گرفتم برم بیرون و قدم بزنم... میخواستم برم همون شهربازی . .. اون جای خاطره انگیز... رفتم تا به صندلی رسیدم که من و سوبین با هم نشسته بودیم روش، ولی... ولی... این کسی که روش نشسته بود... نه... نه.. نمیتونه که...
. .. :اولین روز شکنجه تمام شد، و این سوبین بود که با بدنی زخمی گوشه ای نشسته بود که یکدفعه در زندان باز شد و سوبین را بردند به طرف اخرین شکنجه، 4 ساعت در قبر ماندن
ویوی یونجون:
دیگه واقعا ناامید شدم، شاید سوبین هم مثل بقیه ی ادما بوده... اونم تنهام گذاشته.. ولی هنوز دوسش دارم.. هنوز منتظرشم، اون قول داده، مطمعنم به قولش عمل میکنه...برمگیرده..کاش... برگرده..
تصمیم گرفتم برم بیرون و قدم بزنم... میخواستم برم همون شهربازی . .. اون جای خاطره انگیز... رفتم تا به صندلی رسیدم که من و سوبین با هم نشسته بودیم روش، ولی... ولی... این کسی که روش نشسته بود... نه... نه.. نمیتونه که...
۲.۴k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.