سایه سیاه (F2) pt³⁴
جیهون : راستش یه چیزی هست که باید بهت بگم
جیمین : چی ؟
جیهون : کسی که به دایانا شلیک کرد من بودم
جیمین : تو؟ چرا؟
جیهون : عمدی نبود ینی خب نمیدونستم اون کیه وقتی میخواست بهم حمله کنه بهش شلیک کردم ولی اون با تعجب بهم نگاه میکرد
جیمین : چون تورو میشناخته ،وای جیهون وای تو چیکار کردی
جیهون : متاسفم جیمین واقعا حرفی برای گفتن ندارم خیلی شرمندم
جیمین ؛ خندیدم و بغلش کردمو گفتم : اگه کارت از عمد بود دایانا خودش تورو میکشت اشکال نداره همین که الان حالش خوبه برامون کافیه لازم نیست شرمنده باشی اتفاقیه که افتاده
جیهون ؛ متقابلا بغلش کردم بعد از سالها این اوقات همون لحظه هایی بود که لازم داشتم تا روح و روانم اروم بشه اون بهترین برادر دنیا بود
جیمین ؛ همونطور که تو محوطه راه میرفتم جیهوپو دیدم که داشت میومد به سمتم وقتی رسید با چشمایی که شوکه و پر از سوال به جیهون خیره شده بود
جیمین : سلام هیونگ
جیهون : سلام جیهوپ چقدر دلم برات تنگ شده بود
جیهوپ : تو؟ واقعا.... ینی ... تو ... نمرده بودی
جیمین : اروم باش جیهوپ توضیح میدم
جیمین؛ کل ماجرا رو برای جیهوپ توضیح دادم
جیمین ؛ جیهوپ جیهون تو اغوش کشید و اشک میریخت
جیهوپ؛ با هر کلمه از حرفای جیمین اشکم درمیومد جیهونو تو اوغوش گرفتم یادمه اخرین بار این بغل ما ۷ سال پیش بود زمانی که اون خیلی کوچیک بود اشکام بی اختیار میریخت
جیهون : جیهوپ هیونگ گریه نکن من اینجا بازم میتونیم مث قبل باهو رفیق بشیم
جیهوپ : معلومه که میتونیم پسر تو بهترین رفیق منی
جیهوپ : بریم داخل بیش دایانا
جیمین : بریم
راوی ؛ جیمین جیهون و جیهوپ رفتن داخل بیمارستان
جیهوپ : شما برید پیش دایانا منم پیش دکتر سانگ
جیمین: باشه
جیهوپ ؛ رفتم اتاق دکتر سانگ منو هامین(اسمشه) از دوران دانشگاه باهم دوست بودیم ولی بعد جدا شدیم من رفتم سئول و اون تو بوسان موند ، در زدم
سانگ: بفرمایید
جیهوپ : سلام
سانگ: جیهوپ حالت چطوره رفیق قدیمی؟
جیهوپ : خوبم هامین تو چطوری چقدر عوض شدی پسر
سانگ: اره ولی تو هنوزم همونقدر خوشتیپی بشین
جیهوپ : بس کن هنوزم میگی
سانگ : خب از این طرفا ، حدس میزنم به خاطر بیمار جدیدمون اومدی درسته ؟
جیهوپ : درسته دایانا جکسون
سانگ : نسبتی باهاش داری ؟
جیهوپ : نسبت خونی نه ولی مث خانوادمه
جیهوپ : هامین وضعیتش چطوره ؟
سانگ : راستش الان داشتم پروندشو چک میکردم ، این خیلی بده جیهوپ نمیشه هیچ جوره توجیهش کرد واقعا عجیبیه میفهمی چی میگم دیگه
جیهوپ : اره داستانش طولانی اون یه ماموره
سانگ : اوه پس که اینطور ، ببین اسیب جدی تو ناحیه پهلوش ایجاد شده علاوه بر اسیبی که گلوله بهش وارد کرده دو تا شکستی روی پهلوهاش داره خونریزی شدیدی داشت واقعا شانس اورد
جیهوپ : خوبه پس مشکل جدی نداره
سانگ : نه ولی خودت میدونی که این جور موارد نیاز به استراحت مطلق دارن که مدیرتش یکم سخته
جیهوپ : میدونم واسه همینم اومدم اینجا خودم ازش مراقبت میکنم
فعلا میرم بالا سرش بعدا میبینمت
سانگ: باشه فعلا
جیهوپ ؛ رفتم به طرف اتاق دایانا جیمین داخل بود جیهون بیرون بود رفتم داخل جیمین داشت.....
لایکککککک کنین
جیمین : چی ؟
جیهون : کسی که به دایانا شلیک کرد من بودم
جیمین : تو؟ چرا؟
جیهون : عمدی نبود ینی خب نمیدونستم اون کیه وقتی میخواست بهم حمله کنه بهش شلیک کردم ولی اون با تعجب بهم نگاه میکرد
جیمین : چون تورو میشناخته ،وای جیهون وای تو چیکار کردی
جیهون : متاسفم جیمین واقعا حرفی برای گفتن ندارم خیلی شرمندم
جیمین ؛ خندیدم و بغلش کردمو گفتم : اگه کارت از عمد بود دایانا خودش تورو میکشت اشکال نداره همین که الان حالش خوبه برامون کافیه لازم نیست شرمنده باشی اتفاقیه که افتاده
جیهون ؛ متقابلا بغلش کردم بعد از سالها این اوقات همون لحظه هایی بود که لازم داشتم تا روح و روانم اروم بشه اون بهترین برادر دنیا بود
جیمین ؛ همونطور که تو محوطه راه میرفتم جیهوپو دیدم که داشت میومد به سمتم وقتی رسید با چشمایی که شوکه و پر از سوال به جیهون خیره شده بود
جیمین : سلام هیونگ
جیهون : سلام جیهوپ چقدر دلم برات تنگ شده بود
جیهوپ : تو؟ واقعا.... ینی ... تو ... نمرده بودی
جیمین : اروم باش جیهوپ توضیح میدم
جیمین؛ کل ماجرا رو برای جیهوپ توضیح دادم
جیمین ؛ جیهوپ جیهون تو اغوش کشید و اشک میریخت
جیهوپ؛ با هر کلمه از حرفای جیمین اشکم درمیومد جیهونو تو اوغوش گرفتم یادمه اخرین بار این بغل ما ۷ سال پیش بود زمانی که اون خیلی کوچیک بود اشکام بی اختیار میریخت
جیهون : جیهوپ هیونگ گریه نکن من اینجا بازم میتونیم مث قبل باهو رفیق بشیم
جیهوپ : معلومه که میتونیم پسر تو بهترین رفیق منی
جیهوپ : بریم داخل بیش دایانا
جیمین : بریم
راوی ؛ جیمین جیهون و جیهوپ رفتن داخل بیمارستان
جیهوپ : شما برید پیش دایانا منم پیش دکتر سانگ
جیمین: باشه
جیهوپ ؛ رفتم اتاق دکتر سانگ منو هامین(اسمشه) از دوران دانشگاه باهم دوست بودیم ولی بعد جدا شدیم من رفتم سئول و اون تو بوسان موند ، در زدم
سانگ: بفرمایید
جیهوپ : سلام
سانگ: جیهوپ حالت چطوره رفیق قدیمی؟
جیهوپ : خوبم هامین تو چطوری چقدر عوض شدی پسر
سانگ: اره ولی تو هنوزم همونقدر خوشتیپی بشین
جیهوپ : بس کن هنوزم میگی
سانگ : خب از این طرفا ، حدس میزنم به خاطر بیمار جدیدمون اومدی درسته ؟
جیهوپ : درسته دایانا جکسون
سانگ : نسبتی باهاش داری ؟
جیهوپ : نسبت خونی نه ولی مث خانوادمه
جیهوپ : هامین وضعیتش چطوره ؟
سانگ : راستش الان داشتم پروندشو چک میکردم ، این خیلی بده جیهوپ نمیشه هیچ جوره توجیهش کرد واقعا عجیبیه میفهمی چی میگم دیگه
جیهوپ : اره داستانش طولانی اون یه ماموره
سانگ : اوه پس که اینطور ، ببین اسیب جدی تو ناحیه پهلوش ایجاد شده علاوه بر اسیبی که گلوله بهش وارد کرده دو تا شکستی روی پهلوهاش داره خونریزی شدیدی داشت واقعا شانس اورد
جیهوپ : خوبه پس مشکل جدی نداره
سانگ : نه ولی خودت میدونی که این جور موارد نیاز به استراحت مطلق دارن که مدیرتش یکم سخته
جیهوپ : میدونم واسه همینم اومدم اینجا خودم ازش مراقبت میکنم
فعلا میرم بالا سرش بعدا میبینمت
سانگ: باشه فعلا
جیهوپ ؛ رفتم به طرف اتاق دایانا جیمین داخل بود جیهون بیرون بود رفتم داخل جیمین داشت.....
لایکککککک کنین
۵۲.۶k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.