Funny & fierce 15
Funny & fierce
Part15
از روی صندلی بلند شد و داشت میومد سمت من با هر قدمش قلبم یه تپش میکرد
+جیمین میخوای چیکار کنی
به حرفام توجه نمیکرد تا رسید بهم هر دو دستشو گذاشت کنارم جوری که هیچ راه فراری نداشتم
توی اون رستوران بزرگ جلوی همه سرشو اورد جلوتر و شروع کرد به بوسیدنم
توی همون حالت بودیم که با صدای یه نفر ازم جدا شد
∆جیمین لبتو از اون دختره ی هرزه جدا کننننن
_تو دوباره پیدات شد
∆من هیچ وقت ولت نمیکنم اون دختره ی هرزه باید ولت کنه
_نشنیدم چی گفتی؟ (با عصبانیت)
∆دختره ی هرزه
(ویو جیمین)
با این حرفش خیلی عصبی شدم چون نمیخواستم بهش دست بزنم لیوان نوشیدنی رو برداشتم و ریختم روش
_جرعت داری دوباره تکرار کن
+جیمین بیخیال
∆تو دخالت نکن
_گورتو گم میکنی یا خودم این کارو انجام بدم
∆اگه میتونی بیا
دیگه نمیتونستم تحملش کنم برای همین رفتم سمتش تا از ا.ت دورش کنم
خیلی بهش نزدیک شدم فاصلمون خیلی کم بود
یهو دیدم داره سرشو میاره جلو تا منو ببوسه ولی ا.ت منو هل داد اونور و به جای من ا.ت رو بوسید
داهیون چشماشو باز کرد و اون صحنه رو دید
∆چییشددددد یعنی من تو رو ایییییی
+اه خدایا حالم داره بد میشه
ا.ت داشت جوری رفتار میکرد که انگار حالت تهوع داره منم که اون قیافه ی ا.ت رو دیدم از خنده پاره شدم
ولی یهو ا.ت جدی شد انگار واقعا حالش بد بود
_ا.ت بس کن میدونم داری وانمود میکنی
+نه... من... من جدی حالم بده
یهو با شتاب رفت سمت دستشویی رستوران
∆واقعا که اون لیاقتتو نداره
_الان نمیتونم با تو بحث کنم حال ا.ت بده برو پی کارت
∆نمیخوام
مجبور شدم به بادیگاردم بگم تا بیاد ببرتش برای همین شروع کرد توی رستوران داد و بی داد کردن
رفتم سمت دستشویی تا ببینیم حال ا.ت چطوره
_ا.ت خوبی؟؟
منتظر بودم جواب بده ولی صدایی از توی دستشویی نیومد....
#فیک #جیمین #bts
Part15
از روی صندلی بلند شد و داشت میومد سمت من با هر قدمش قلبم یه تپش میکرد
+جیمین میخوای چیکار کنی
به حرفام توجه نمیکرد تا رسید بهم هر دو دستشو گذاشت کنارم جوری که هیچ راه فراری نداشتم
توی اون رستوران بزرگ جلوی همه سرشو اورد جلوتر و شروع کرد به بوسیدنم
توی همون حالت بودیم که با صدای یه نفر ازم جدا شد
∆جیمین لبتو از اون دختره ی هرزه جدا کننننن
_تو دوباره پیدات شد
∆من هیچ وقت ولت نمیکنم اون دختره ی هرزه باید ولت کنه
_نشنیدم چی گفتی؟ (با عصبانیت)
∆دختره ی هرزه
(ویو جیمین)
با این حرفش خیلی عصبی شدم چون نمیخواستم بهش دست بزنم لیوان نوشیدنی رو برداشتم و ریختم روش
_جرعت داری دوباره تکرار کن
+جیمین بیخیال
∆تو دخالت نکن
_گورتو گم میکنی یا خودم این کارو انجام بدم
∆اگه میتونی بیا
دیگه نمیتونستم تحملش کنم برای همین رفتم سمتش تا از ا.ت دورش کنم
خیلی بهش نزدیک شدم فاصلمون خیلی کم بود
یهو دیدم داره سرشو میاره جلو تا منو ببوسه ولی ا.ت منو هل داد اونور و به جای من ا.ت رو بوسید
داهیون چشماشو باز کرد و اون صحنه رو دید
∆چییشددددد یعنی من تو رو ایییییی
+اه خدایا حالم داره بد میشه
ا.ت داشت جوری رفتار میکرد که انگار حالت تهوع داره منم که اون قیافه ی ا.ت رو دیدم از خنده پاره شدم
ولی یهو ا.ت جدی شد انگار واقعا حالش بد بود
_ا.ت بس کن میدونم داری وانمود میکنی
+نه... من... من جدی حالم بده
یهو با شتاب رفت سمت دستشویی رستوران
∆واقعا که اون لیاقتتو نداره
_الان نمیتونم با تو بحث کنم حال ا.ت بده برو پی کارت
∆نمیخوام
مجبور شدم به بادیگاردم بگم تا بیاد ببرتش برای همین شروع کرد توی رستوران داد و بی داد کردن
رفتم سمت دستشویی تا ببینیم حال ا.ت چطوره
_ا.ت خوبی؟؟
منتظر بودم جواب بده ولی صدایی از توی دستشویی نیومد....
#فیک #جیمین #bts
۲۶.۶k
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.