عشق سخت
part ²⁴
شب با نیلی کلی گفتم و خندیدیم ، نیلی میگفت تو دانشگاه یه پسر هست که خیلی جنتلمنه و همه دخترا عاشقش هستند ، اسمش پارک جیمین هست ، میگفت خیلی شکل تو هست ،
نیلی: با هم فامیل نیستید
/ نه بابا منکه فامیلی اینجا ندارم
نیلی : اما فامیلیش خیلی شبیه توعه
/ هر گردی که گردو نمیشه
بالاخره بعد کلی صحبت کردن خوابیدیم ، صبح ساعت ۱۰ بیدار شدیم ، نیلی هراسان به سمتم اومد و گفت
نیلی: ا.ت دانشگاهم دیر شد
/ اشکال نداره ، زود بپوش برسونمت
بعد نیم ساعت نیلی آماده شد و حرکت کردیم تو راه درمود دانشگاه صحبت کردیم ، نیلی به پدر و مادرش زنگ زد گفت شب بیان برای خواستگاری
/ راضی به زحمت نبودم
نیلی: این چه حرفیه ، باید تو هم داخل مجلس یه بزرگتر داشته باشی .
راست میگفت ، از این لطفش بشدت خوشحال بودم
نیلی: فقط ا.ت ، یکم طول میکشه تا از بوسان بیان ، ولی فکر کنم تا ساعت ۴ عصر برسند
/ آها ممنون عزیزم بابت لطفت
نیلی: نه بابا این چه حرفیه
نیلی رو به دانشگاه رساندم و منتظر شدم تا وارد دانشگاه بشه ، داشتم اینور و اونور رو نگاه میکردم که یه پسرو دیدم خیلی شبیه من بود ، خودم هم تعجب کرده بودم ، داشت سمت دانشگاه میرفت که نگاهش به من افتاد ، انگار خودش هم متوجه این همه شباهت شده بود چون خیلی تعجب کرده بود .
✨ لایک و کامنت یادتون نره 💜✨
شب با نیلی کلی گفتم و خندیدیم ، نیلی میگفت تو دانشگاه یه پسر هست که خیلی جنتلمنه و همه دخترا عاشقش هستند ، اسمش پارک جیمین هست ، میگفت خیلی شکل تو هست ،
نیلی: با هم فامیل نیستید
/ نه بابا منکه فامیلی اینجا ندارم
نیلی : اما فامیلیش خیلی شبیه توعه
/ هر گردی که گردو نمیشه
بالاخره بعد کلی صحبت کردن خوابیدیم ، صبح ساعت ۱۰ بیدار شدیم ، نیلی هراسان به سمتم اومد و گفت
نیلی: ا.ت دانشگاهم دیر شد
/ اشکال نداره ، زود بپوش برسونمت
بعد نیم ساعت نیلی آماده شد و حرکت کردیم تو راه درمود دانشگاه صحبت کردیم ، نیلی به پدر و مادرش زنگ زد گفت شب بیان برای خواستگاری
/ راضی به زحمت نبودم
نیلی: این چه حرفیه ، باید تو هم داخل مجلس یه بزرگتر داشته باشی .
راست میگفت ، از این لطفش بشدت خوشحال بودم
نیلی: فقط ا.ت ، یکم طول میکشه تا از بوسان بیان ، ولی فکر کنم تا ساعت ۴ عصر برسند
/ آها ممنون عزیزم بابت لطفت
نیلی: نه بابا این چه حرفیه
نیلی رو به دانشگاه رساندم و منتظر شدم تا وارد دانشگاه بشه ، داشتم اینور و اونور رو نگاه میکردم که یه پسرو دیدم خیلی شبیه من بود ، خودم هم تعجب کرده بودم ، داشت سمت دانشگاه میرفت که نگاهش به من افتاد ، انگار خودش هم متوجه این همه شباهت شده بود چون خیلی تعجب کرده بود .
✨ لایک و کامنت یادتون نره 💜✨
۱.۰k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.