دختری در شب
دختری در شب
پارت 9
از دید چویا:
صبح شاعت8با آلارم بیدا شدم
من خطاب به آلارم:زهر ماررررر😤🥱
بلند شدم و از پنجره دیدم کاتسومی سان داره میره بیرون
زود لباسامو پوشیدم و رفتم دنبالش
منو دید، بهش گفتم:کامی سان، این وقت صبح کجا داری میری؟
ک. س:دارم میرم ماموریت چویا سان
من با پوزخند گفتم:چه ماموریتی که من خبر ندارم؟ 😁
سرخ شد:خب...... موری سان گفته برم بیرون یه چیزی نیاز داره
رفتم نزدیکش:مطمئنی؟ 😏😁
سرخ تر شد:خب....
یهو داد زد:خاستم برم بیرون یه سری به پل مورد علاقم بزنم!
گفتم:پل مورد علاقت؟
گفت:یوکوهاما یه پل ستاره داره که شبا توش ستاره ها معلوم میشن، تاحالا صبحشو ندیدم پس رفتم که ببینم
بعد یکم مکث موهاش رگه های صورتی زد و گفت:میخ...... میخای باهم بریم؟
سرخ شدم:خ... خب باشه
باهم رفتیم پل ستاره ها
پارت10 یکم دیگه🕊🍙
پارت 9
از دید چویا:
صبح شاعت8با آلارم بیدا شدم
من خطاب به آلارم:زهر ماررررر😤🥱
بلند شدم و از پنجره دیدم کاتسومی سان داره میره بیرون
زود لباسامو پوشیدم و رفتم دنبالش
منو دید، بهش گفتم:کامی سان، این وقت صبح کجا داری میری؟
ک. س:دارم میرم ماموریت چویا سان
من با پوزخند گفتم:چه ماموریتی که من خبر ندارم؟ 😁
سرخ شد:خب...... موری سان گفته برم بیرون یه چیزی نیاز داره
رفتم نزدیکش:مطمئنی؟ 😏😁
سرخ تر شد:خب....
یهو داد زد:خاستم برم بیرون یه سری به پل مورد علاقم بزنم!
گفتم:پل مورد علاقت؟
گفت:یوکوهاما یه پل ستاره داره که شبا توش ستاره ها معلوم میشن، تاحالا صبحشو ندیدم پس رفتم که ببینم
بعد یکم مکث موهاش رگه های صورتی زد و گفت:میخ...... میخای باهم بریم؟
سرخ شدم:خ... خب باشه
باهم رفتیم پل ستاره ها
پارت10 یکم دیگه🕊🍙
۱.۴k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.