پارت۲۳
جونگکوک:تو بیبی منی(داد)
ا/ت:داد نزن(ترسیده)
جونگکوک:ا/ت به نعفته دیگه این حرف رو دوباره تکرار نکنی(داد)
ا/ت:داد نزن(بغض ترس)
جونگکوک:فهمیدی؟(عربده)
ا/ت:اره(گریه)
جونگکوک که تازه متوجه کاری که کرده بود شده بود ا/ت رو بغل کرد
جونگکوک:گریه نکن ا/ت
ا/ت:(گریه)
جونگکوک:ناراحنم نکن دیگه ببخشید
معمور های کنار جونگکوک که متعجب نگاه میکردن به نگاه ترسناک جونگکوک به خودشون امدن و نگاهشون گرفتن
جونگکوک:از این به بعد من با ا/ت توی یک سلولم
با این حرف /ت لرزی به بدنش فتاد
ویو لونا:
معمور ها مارا بردن به انفرادی من از شدت اعصبانیت داشتم اتیش میگرفتم ولی تهیونگ به هیجاش نبود(ا وا عیبه)
لونا:انگار واست مهم نیست نه؟
تهیونگ:الان دیگه نمیشه کاریش کرد
؟:مثل اینکه دوباره گذرمون به هم خورد
لوناکتو دیگه کدوم خری هستی؟
؟:اوووووو هنوز مثل اون موقع ها گستاخی
لونا:فضولیش به تو نیومده
تهیونگ:تو کی؟
؟:میبینم دوست پسرتم که اینجاست
لونا:دوست پسرم نیســـ.....تو کی؟(داد)
؟:درو باز کنید
پارت بعد
لایک:۱۴
لطفا کامت های الکی نزارید یک دونه کامنت هم بسه
ممنون
ا/ت:داد نزن(ترسیده)
جونگکوک:ا/ت به نعفته دیگه این حرف رو دوباره تکرار نکنی(داد)
ا/ت:داد نزن(بغض ترس)
جونگکوک:فهمیدی؟(عربده)
ا/ت:اره(گریه)
جونگکوک که تازه متوجه کاری که کرده بود شده بود ا/ت رو بغل کرد
جونگکوک:گریه نکن ا/ت
ا/ت:(گریه)
جونگکوک:ناراحنم نکن دیگه ببخشید
معمور های کنار جونگکوک که متعجب نگاه میکردن به نگاه ترسناک جونگکوک به خودشون امدن و نگاهشون گرفتن
جونگکوک:از این به بعد من با ا/ت توی یک سلولم
با این حرف /ت لرزی به بدنش فتاد
ویو لونا:
معمور ها مارا بردن به انفرادی من از شدت اعصبانیت داشتم اتیش میگرفتم ولی تهیونگ به هیجاش نبود(ا وا عیبه)
لونا:انگار واست مهم نیست نه؟
تهیونگ:الان دیگه نمیشه کاریش کرد
؟:مثل اینکه دوباره گذرمون به هم خورد
لوناکتو دیگه کدوم خری هستی؟
؟:اوووووو هنوز مثل اون موقع ها گستاخی
لونا:فضولیش به تو نیومده
تهیونگ:تو کی؟
؟:میبینم دوست پسرتم که اینجاست
لونا:دوست پسرم نیســـ.....تو کی؟(داد)
؟:درو باز کنید
پارت بعد
لایک:۱۴
لطفا کامت های الکی نزارید یک دونه کامنت هم بسه
ممنون
۶.۲k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.