فیک کوک جدایی پارت اول
<سلام من ا/ت هستم و ۱۹ سالمه و در سئول بدنیا آمدم و یک خواهر کوچیک تر از خودم دارم که اسمش آیو هست اون ۱۷ سالشه. بابام هم در ۹ سالگی از دست دادم و با مامانم و خواهرم زندگی میکنم >
ازبان ا/ت :خوب امشب قرار شد با خواهرم بریم به بار و به مامانم بگیم که می میریم خونه ی دوستم.(همون دوستی که میگن دوست صمیمی شون هست و اونم قراره که به بار بیاد اسمش لیسا هست)
سوار ماشین شدیم آیو خیلی ذوق داشت چون اولین بارش بود که به بار میومد رفتیم لیسا رو گرفتیم و رفتیم بار امشب خیلی شلوغ بود لیسا و آیو رفتن وسط منم سرم تو گوشی بود که یک دفعه دیدم که یک آقا با کت و شلوار سیاه با مو های بنفشش جلوم ایستاد میشناختمش اسمش جونگ کوک بود قبلا باهم بودیم هنوزم جذاب هست لعنتی سر یکی از دختری که باهاش بود کات کردیم گفتم چیه چیکارم داری
استایل اول جنگ کوک و دومی ا/ت
امیدوارم که خوشتون بیاد💜💜
ازبان ا/ت :خوب امشب قرار شد با خواهرم بریم به بار و به مامانم بگیم که می میریم خونه ی دوستم.(همون دوستی که میگن دوست صمیمی شون هست و اونم قراره که به بار بیاد اسمش لیسا هست)
سوار ماشین شدیم آیو خیلی ذوق داشت چون اولین بارش بود که به بار میومد رفتیم لیسا رو گرفتیم و رفتیم بار امشب خیلی شلوغ بود لیسا و آیو رفتن وسط منم سرم تو گوشی بود که یک دفعه دیدم که یک آقا با کت و شلوار سیاه با مو های بنفشش جلوم ایستاد میشناختمش اسمش جونگ کوک بود قبلا باهم بودیم هنوزم جذاب هست لعنتی سر یکی از دختری که باهاش بود کات کردیم گفتم چیه چیکارم داری
استایل اول جنگ کوک و دومی ا/ت
امیدوارم که خوشتون بیاد💜💜
۳.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.