فیک جونگ کوک (پایان خوب) پارت ۴
( ویو ا/ت )
وقتی خصوصیات دختر مورد علاقه اش رو گفت
همش خصوصیات من بود نکنه از من خوشش میاد
_ اوپا
_ بله
_ احیانا حسی که به من نداری ؟
_ نه
به عنوان یه دوست ازت خوشم می یاد نه چیز دیگه ای
_______________________
( چند هفته بعد ) (شب) خونه ی جونگ کوک
جونگ کوک بعد از اینکه شامش رو خورد
کارهای بم رو انجام میداد که صدای آیفون رو شنید
ا/ت بود.
جونگ کوک وقتی در و باز کرد ا/ت بدون فکر کردن جونگ کوک رو بغل کرد.
_ ا/ت چیزی شده ؟
_ اوپا دلم برات تنگ میشه
_ نمی خوای دلیلش رو بگی ؟
_ من دارم بر می گردم ایتالیا و دیگه
بر نمی گردم کره
اومدم که خداحافظی کنم
چون بهر حال کشوریه که خیلی نمیای.
_ زمان بلیطت کی هست ؟
_ ساعت ۴ صبحه
_ می خوای باهات تا فرودگاه بیام ؟
_ اَنیو
برات دردسر میشه
_ پس دوست داری چیکار کنیم
_ بریم مثل اون شب دم رودخونه
_ باشه
_____________________
(رودخونه)
ویو جونگ کوک
_ اوپا
اگه ارتباطم باهت قطع بشه نه باهم حرف بزنیم
و نه هم دیگه رو ببینیم
بعد یه مدت منو فراموش میکنی؟
_ (این سوالا دیگه چیه میپرسه )
نه
خیلی حس عذاب آوری بود
می دونستم این عشق یه طرف ست
با تمام وجودم حس می کردم
نیاز نبود اعتراف بکنه
از رفتاراش و حرف هاش می فهمیدم منو دوست داره
عذاب آوره که یکی با تمام وجودش دوستت داشته باشه و بهت علاقه داشته باشه ولی تو نه
از چشماش می تونستم همچی رو بفهمم.
از چشماش معلوم بود
دوست داره منو مدام بدون دلیل خاصی بغل کنه
دوست داره توی چشمام نگاه کنه بگه دوستت دارم یا دلم تنگ میشه
معلوم بود نمی خواد بره ایتالیا بخاطر من
ا/ت شخصیت ضعیفی نداشت ولی دربرابر عشق خیلی ضعیف بود.
ویو ا/ت
چرا همیشه عشق من یه طرفه است.
اگه قبلا یه عشق اول فقط از روی حمقی بود
این اینطوری نیست
مطمئنم
فقط ای کاش شجاعت گفتن بهش رو داشتم
________________________
(۲ ماه بعد) (ایتالیا)
دیر وقت بود
چون محل کارم (رستوران) به خونه ام نزدیک بود
پیاده می رفتم و بر میگشتم
امشب خیلی ساکت و خلوته همه جا
توی راه داشتم به جونگ کوک فکر می کردم
یعنی می تونم دوباره ببینمش یا نه .....
توی این فکرا بودم که حس کردم یه نفر داره تعقیبم می کنه
وقتی سریع تر راه رفتم مطمئن شدم یکی دنبالمه
واییییی
داخل یه کوچه اشتباه رفتم
وقتی خواستم سرم رو برگردونم یکی از پشت گردنم رو گرفت و یه دستمال جلوی دهنم گذاشت................
وقتی خصوصیات دختر مورد علاقه اش رو گفت
همش خصوصیات من بود نکنه از من خوشش میاد
_ اوپا
_ بله
_ احیانا حسی که به من نداری ؟
_ نه
به عنوان یه دوست ازت خوشم می یاد نه چیز دیگه ای
_______________________
( چند هفته بعد ) (شب) خونه ی جونگ کوک
جونگ کوک بعد از اینکه شامش رو خورد
کارهای بم رو انجام میداد که صدای آیفون رو شنید
ا/ت بود.
جونگ کوک وقتی در و باز کرد ا/ت بدون فکر کردن جونگ کوک رو بغل کرد.
_ ا/ت چیزی شده ؟
_ اوپا دلم برات تنگ میشه
_ نمی خوای دلیلش رو بگی ؟
_ من دارم بر می گردم ایتالیا و دیگه
بر نمی گردم کره
اومدم که خداحافظی کنم
چون بهر حال کشوریه که خیلی نمیای.
_ زمان بلیطت کی هست ؟
_ ساعت ۴ صبحه
_ می خوای باهات تا فرودگاه بیام ؟
_ اَنیو
برات دردسر میشه
_ پس دوست داری چیکار کنیم
_ بریم مثل اون شب دم رودخونه
_ باشه
_____________________
(رودخونه)
ویو جونگ کوک
_ اوپا
اگه ارتباطم باهت قطع بشه نه باهم حرف بزنیم
و نه هم دیگه رو ببینیم
بعد یه مدت منو فراموش میکنی؟
_ (این سوالا دیگه چیه میپرسه )
نه
خیلی حس عذاب آوری بود
می دونستم این عشق یه طرف ست
با تمام وجودم حس می کردم
نیاز نبود اعتراف بکنه
از رفتاراش و حرف هاش می فهمیدم منو دوست داره
عذاب آوره که یکی با تمام وجودش دوستت داشته باشه و بهت علاقه داشته باشه ولی تو نه
از چشماش می تونستم همچی رو بفهمم.
از چشماش معلوم بود
دوست داره منو مدام بدون دلیل خاصی بغل کنه
دوست داره توی چشمام نگاه کنه بگه دوستت دارم یا دلم تنگ میشه
معلوم بود نمی خواد بره ایتالیا بخاطر من
ا/ت شخصیت ضعیفی نداشت ولی دربرابر عشق خیلی ضعیف بود.
ویو ا/ت
چرا همیشه عشق من یه طرفه است.
اگه قبلا یه عشق اول فقط از روی حمقی بود
این اینطوری نیست
مطمئنم
فقط ای کاش شجاعت گفتن بهش رو داشتم
________________________
(۲ ماه بعد) (ایتالیا)
دیر وقت بود
چون محل کارم (رستوران) به خونه ام نزدیک بود
پیاده می رفتم و بر میگشتم
امشب خیلی ساکت و خلوته همه جا
توی راه داشتم به جونگ کوک فکر می کردم
یعنی می تونم دوباره ببینمش یا نه .....
توی این فکرا بودم که حس کردم یه نفر داره تعقیبم می کنه
وقتی سریع تر راه رفتم مطمئن شدم یکی دنبالمه
واییییی
داخل یه کوچه اشتباه رفتم
وقتی خواستم سرم رو برگردونم یکی از پشت گردنم رو گرفت و یه دستمال جلوی دهنم گذاشت................
۸.۳k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.