ویو صبح
ویو صبح
کم کم چشمام باز شد که یهو یکی صدام زد
جیمین: ات
ات: هوم(خواب الود)
جیمین: بابا بلند شو دیگه یک یک ساعت دیگه باید بریم کمپانی
یهو از جام بلند شدم گفتم
ات: توف تو کمپانی
جیمین: باشه حالا بلند شو لباساتم ببپوش
جیمین رفت بیرون منم دوباره خوابیدم
جین: اتتتتتتتتتتت(داد)
ات: من بیدارم
اعضا: خنده
لباسامو پوشیدم رفتم پایین
جیهوپ: چه عجب
ات: خوابم میاد
جین: زهره مار بشین صبحونتو بخور بریم
ات: پس شما نمیخورید
نامجون: شما خواب بودی ما خوردیم
ات: مگه ساعت چنده
شوگا: 10:30
ات: وات تو چرا بیداری انتظار داشتم خواب باشی
صبحونمو خوردم سوار ماشین شدیم رفتیم سمت کمپانی رفتیم که اونجا با کسی که نباید روبه رو شدم
کم کم چشمام باز شد که یهو یکی صدام زد
جیمین: ات
ات: هوم(خواب الود)
جیمین: بابا بلند شو دیگه یک یک ساعت دیگه باید بریم کمپانی
یهو از جام بلند شدم گفتم
ات: توف تو کمپانی
جیمین: باشه حالا بلند شو لباساتم ببپوش
جیمین رفت بیرون منم دوباره خوابیدم
جین: اتتتتتتتتتتت(داد)
ات: من بیدارم
اعضا: خنده
لباسامو پوشیدم رفتم پایین
جیهوپ: چه عجب
ات: خوابم میاد
جین: زهره مار بشین صبحونتو بخور بریم
ات: پس شما نمیخورید
نامجون: شما خواب بودی ما خوردیم
ات: مگه ساعت چنده
شوگا: 10:30
ات: وات تو چرا بیداری انتظار داشتم خواب باشی
صبحونمو خوردم سوار ماشین شدیم رفتیم سمت کمپانی رفتیم که اونجا با کسی که نباید روبه رو شدم
۹.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.