BLACK LOVE(PART13)
جیمین
وقتی صدای ات شنیدم فقط تنها کاری که میخواستم بکنم این بود که برسم به اتاق وقتی رفتم پیشش گریه میکرد و میکفت که خجالت میکشه و میخواست بره اما جلوشو گرفتم بغلش کردم و ارومش کردم و بردمش رو مبل رو به روی تلویزیون و کلی خوراکی اوردم تا حالش خوب شه و بعد خوابمون برد نصفه شب بود که با داد ات از خواب پریدم و ترسیدم وقتی بهش نگاه میکردم خواب بود و هرچی صداش میزدم بیدار نمیشد و همش جیغ و داد میکرد و ناله میکرد اولش فکر کردم این اه و ناله برا درد زیر بودنه اما وقتی بیدار شد و ازش پرسیدم گفت مال چاقو بود واقعا خواب عجیبی دیده بود یعنی اون عوضی کی بود که جرعت کرد منو بکشه و عشقمو اذیت کنه و همینجوری تو فکر بودم تا اینکه صبح شد و بالاخره تونستم بخوابم ....
ات
صبح وقتی بیدار شدم جیمین عین بچه ها خوابیده بود و قیافش خیلی دوست داشتنی بود یه بوس ریز کردمش و اروم بلند شدم و رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و یه پد گذاشتم تا اگه خونی امد لباس زبرم کثیف نشه و رفتم تو اتاقم و لباسم عوض کردم و موهامو شونه کردم و بعد رفتم بیرون اتاقم که دیدم هنوز جیمین خوابه پتو رو کشیدم روش یکم شکمم درد گرفت اما جلو دهنمو گرفتم تا بیدار نشه نباید به شکمم فشار میومد وگرنه درد و خونریزیم شروع میشد بزور ساکت موندم و پتو رو گذاشتم رو جیمین و سریع امدم بیرون و درو بستم و سریع رفتم تو اتاقمو نفس نفس میزدم
ات:ایییییی ، اییییییییییی ، لعنتیییی الان نهههه (بالحنی که جیمین بیدار نشه) و چند دقیقه بعد دردم خوابید و رفتم پایین و خوب وقت نشده بود که خنشو برانداز کنم پایین خوب دیدم دیدم که یه در مشکی گوشه خونه اس رفتم که بازش کنم قفل بود حتما کلید تو اتاق کارش بود و اروم رفتم بالا تو اتاق کارش و کشوی کلیداشو باز کردم که دیدم یکی از کلیدا مشکی حدس زدم اینباشه برش داشتم و اروم رفتم پایین همش حس میکردم یکی تو خونه هست ولی فک کردم توهمه اره کلید خودش بود درو باز کردم و رفتم تو که دیدم یه اتاق بزرگ دقیقا شبیه همونی که خواب دیدم و پر از وسایل شکنجه و یهو چشمم خورد به یکی از وسایلا که بزرگ بود و گوشه اتاق بود وقتی دقت کردم دقیقا همونایی بود که تو خواب دیدم که یهو دیدم در بسته شد و یکی پشت در بود شوکه شده بودم و فقط نگاش میکردم باورم نمیشد همون ادم بود عقب عقب رفتم که اخرش خوردم به دیوار و کلید از دستم افتاد دیدم که یدونه هم دسته اون مرده اس .. یهو به خودم امدم و بلند داد زدم جیمینننننننننننننننننن که مرده بهم حمله ور شد و دهنمو گرفت و بیهوشم کرد و به همون وسیله بستتم....
پایان پارت13
وقتی صدای ات شنیدم فقط تنها کاری که میخواستم بکنم این بود که برسم به اتاق وقتی رفتم پیشش گریه میکرد و میکفت که خجالت میکشه و میخواست بره اما جلوشو گرفتم بغلش کردم و ارومش کردم و بردمش رو مبل رو به روی تلویزیون و کلی خوراکی اوردم تا حالش خوب شه و بعد خوابمون برد نصفه شب بود که با داد ات از خواب پریدم و ترسیدم وقتی بهش نگاه میکردم خواب بود و هرچی صداش میزدم بیدار نمیشد و همش جیغ و داد میکرد و ناله میکرد اولش فکر کردم این اه و ناله برا درد زیر بودنه اما وقتی بیدار شد و ازش پرسیدم گفت مال چاقو بود واقعا خواب عجیبی دیده بود یعنی اون عوضی کی بود که جرعت کرد منو بکشه و عشقمو اذیت کنه و همینجوری تو فکر بودم تا اینکه صبح شد و بالاخره تونستم بخوابم ....
ات
صبح وقتی بیدار شدم جیمین عین بچه ها خوابیده بود و قیافش خیلی دوست داشتنی بود یه بوس ریز کردمش و اروم بلند شدم و رفتم دستشویی و دست و صورتمو شستم و یه پد گذاشتم تا اگه خونی امد لباس زبرم کثیف نشه و رفتم تو اتاقم و لباسم عوض کردم و موهامو شونه کردم و بعد رفتم بیرون اتاقم که دیدم هنوز جیمین خوابه پتو رو کشیدم روش یکم شکمم درد گرفت اما جلو دهنمو گرفتم تا بیدار نشه نباید به شکمم فشار میومد وگرنه درد و خونریزیم شروع میشد بزور ساکت موندم و پتو رو گذاشتم رو جیمین و سریع امدم بیرون و درو بستم و سریع رفتم تو اتاقمو نفس نفس میزدم
ات:ایییییی ، اییییییییییی ، لعنتیییی الان نهههه (بالحنی که جیمین بیدار نشه) و چند دقیقه بعد دردم خوابید و رفتم پایین و خوب وقت نشده بود که خنشو برانداز کنم پایین خوب دیدم دیدم که یه در مشکی گوشه خونه اس رفتم که بازش کنم قفل بود حتما کلید تو اتاق کارش بود و اروم رفتم بالا تو اتاق کارش و کشوی کلیداشو باز کردم که دیدم یکی از کلیدا مشکی حدس زدم اینباشه برش داشتم و اروم رفتم پایین همش حس میکردم یکی تو خونه هست ولی فک کردم توهمه اره کلید خودش بود درو باز کردم و رفتم تو که دیدم یه اتاق بزرگ دقیقا شبیه همونی که خواب دیدم و پر از وسایل شکنجه و یهو چشمم خورد به یکی از وسایلا که بزرگ بود و گوشه اتاق بود وقتی دقت کردم دقیقا همونایی بود که تو خواب دیدم که یهو دیدم در بسته شد و یکی پشت در بود شوکه شده بودم و فقط نگاش میکردم باورم نمیشد همون ادم بود عقب عقب رفتم که اخرش خوردم به دیوار و کلید از دستم افتاد دیدم که یدونه هم دسته اون مرده اس .. یهو به خودم امدم و بلند داد زدم جیمینننننننننننننننننن که مرده بهم حمله ور شد و دهنمو گرفت و بیهوشم کرد و به همون وسیله بستتم....
پایان پارت13
۴.۳k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.