فقط برای تو P12
بعد از چند دقیقه خیلی خسته رو تخت افتادم و ساعد دستمو رو چشمام گذاشته بودم..... داشتم به ته فکر میکردم...
اگه نایول و ببینه چه فکری درباره من میکنه؟..
را..راستی هانول چرا تو هواپیما بود؟
که با صدای در افکارمو قطع کردم؟
+بیا تو
که تهیونگو با چهره غمگین و عصبانیش دیدم
+بر...برو بیرون(داد)
_اون دختر کیه؟(اروم)
+به تو مربوط نیست!
_پس ا..ازدواج کردی(بغض)
این چرا انقدر مظلوم شده بود؟
تاحالا بغض کردنشو ندیده بودم!!
خودمم بغض کرده بودم!
خیلی دلتنگش بودم و میخواستم همین الان محکم بغلش کنم و بزنم زیر گریه...
+نه (جدی)
+ببینم تو مگه ازدواج نکردی؟
(پوزخند) زنت کجاست؟
_ اسمشو نیارر ط..طلاق گرفتیم..بدون تو نمیتونستم...اون فقط یه هوس بود
ا..اون بچه کیه؟
+.....
_میگم اون بچه کیههه(عربده و گریه)
با دادش بغضم ترکید و اشکام سرازیر شد..
_نگو دختر خودته .... نگو تونستی باردار بشی نگو ...
+دخترخودمونه..(بغض)
یه جو سکوتی بینمون بود
_د..دختر من؟ باور نمیکنم(بغض و گریه)
+دو هفتع بعد از خیانتت متوجه شدم...
د..دقیقا شب عروسیت...(گریه)
_م..میخوام دخترمو ببینم..(عصبانیت)
+نه..نمیزارم..نمیزارم ازم بگیریش(جیغ)
بدو بدو رفت پایین
_دخترم کجاست...(گریه)
مامان بابای ته:چی
_دخترممم(داد)
دید از ترسش پشت اپن قایم شده
دوید و بغلش کرد
_دخترم...(گریه) دیگه نمیزارم ازم دورشی...
بابایی و ببخش..باشه..قول میدم هیچوقت تنهات نزارم....
○تو بابای منی؟
_اره قربونت برم...
*مثل اینکه مامان بابای ته قضیه رو فهمیده بودنرمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
پارت جدید خدمتتون
حمایت
پارت بعدی ساعت 1۸:۰۰
لایک یادت نره
اگه نایول و ببینه چه فکری درباره من میکنه؟..
را..راستی هانول چرا تو هواپیما بود؟
که با صدای در افکارمو قطع کردم؟
+بیا تو
که تهیونگو با چهره غمگین و عصبانیش دیدم
+بر...برو بیرون(داد)
_اون دختر کیه؟(اروم)
+به تو مربوط نیست!
_پس ا..ازدواج کردی(بغض)
این چرا انقدر مظلوم شده بود؟
تاحالا بغض کردنشو ندیده بودم!!
خودمم بغض کرده بودم!
خیلی دلتنگش بودم و میخواستم همین الان محکم بغلش کنم و بزنم زیر گریه...
+نه (جدی)
+ببینم تو مگه ازدواج نکردی؟
(پوزخند) زنت کجاست؟
_ اسمشو نیارر ط..طلاق گرفتیم..بدون تو نمیتونستم...اون فقط یه هوس بود
ا..اون بچه کیه؟
+.....
_میگم اون بچه کیههه(عربده و گریه)
با دادش بغضم ترکید و اشکام سرازیر شد..
_نگو دختر خودته .... نگو تونستی باردار بشی نگو ...
+دخترخودمونه..(بغض)
یه جو سکوتی بینمون بود
_د..دختر من؟ باور نمیکنم(بغض و گریه)
+دو هفتع بعد از خیانتت متوجه شدم...
د..دقیقا شب عروسیت...(گریه)
_م..میخوام دخترمو ببینم..(عصبانیت)
+نه..نمیزارم..نمیزارم ازم بگیریش(جیغ)
بدو بدو رفت پایین
_دخترم کجاست...(گریه)
مامان بابای ته:چی
_دخترممم(داد)
دید از ترسش پشت اپن قایم شده
دوید و بغلش کرد
_دخترم...(گریه) دیگه نمیزارم ازم دورشی...
بابایی و ببخش..باشه..قول میدم هیچوقت تنهات نزارم....
○تو بابای منی؟
_اره قربونت برم...
*مثل اینکه مامان بابای ته قضیه رو فهمیده بودنرمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
پارت جدید خدمتتون
حمایت
پارت بعدی ساعت 1۸:۰۰
لایک یادت نره
۱۴.۹k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.