فرزند خوانده

پارت ۲

ا.ت ویو

داشتم بهش نگا میکردم که با تکون دادن چیزی جلو صورتم به خودم آمدم که خانم لی گفت
خانم لی: خب باید این فرمارو پر کنین
اونم شروع کرد به پر کردن بعد چندمین کارا تموم شد
دستم رو گرفت و من و برد سمت یه ماشین سوار شدم اونم سوارشد که شروع کرد به حرف زدن
جیمین : خب اسم من جیمینه پارک جیمین

حرکت کرد بعد چند مین رسیدیم به یک عمارت پیاده شدیم و رفتیم سمت در

جیمین : اینجا جایی هست که قراره توش زندگی کنی
و یچیز دیگه سرپرست تو من نیستم یکی دیگه هست

دل تو دلم نبود ببینم که کی منو به سرپرستی گرفته
رفتیم داخل داخلش از بیرونش بزگتر بود که دیدم یه مرد جذاب و هات داره از پله ها میاد پایین وقتی اومد پایین منو که دید خشکش زد و حالت چهرش تغیر کرد انگار خیلی عصبی بود ولی نمی دونم برای چی
ا.ت : سلام من ا.ت هستم
که دیدم رو به جیمین کردو گفت
کوک : این کیه آوردی اینجا (سردو عصبی )
جیمین : خب این فرزند خونده ی تو هست
کوک : یادم نمیاد که من کسی رو به فرزند خواندگی گرفته باشم (عصبی)
جمین : تو نگرفتی من برای تو گرفتم
جیمین رو به من کردو گفت
جیمین: بیا بریم اتاقت رو نشون بدم
کوک ویو

ا.ت چه دختر کیوتی بود من دارم چی میگم اصلا نم کیوت نبود......