پارت سوم
پارت سوم
ماه خونی🩸💀
( ادامه)
ویو لیا
یهو چنتا پسر اومدن جلومون من هم سرد شدم و گفتم
لیا: فرمایش
پسره: هیچی،
لیا: پس گم.شید برید
پسره: چرا خشگله دواداری می خوایم حرف بزنیم
بعد شورو کرد به دست کشیدن روی برن رینا که یهو رینا دستشو گرفت چرخوند 😳
رینا: حالا گم.شید
پسره: بی عساب😡
رینا هم یه چشم غره یی به پسرا رفت بعدم اونا رفتن
لیا: چه اشغالایی بودن
رینا: راست میگی به خدا
لیا: حالا ولش کن بیا بریم اینا ارزشی ندارن
رینا: راست میگی بیا بریم
بعدم رفتیم چند تا چیز خریدیم بعدم اومدیم بیرون بعدم باهم رفتیم رستوران سوشی خوردیم بعد هم از هم خدا هافزی کردیم و من هم اور گرفتم رفتم خونه .
رسیدم خونه لباسامو در اواردم نشستم رو کاناپه و شورو کردم به فیلم یهو وستای فیلم رینا زنگ زد
لیا: سلام چطوری
رینا: سسلام(لکنت)
لیا: چی شدی😳😡
رینا: آآآآ
که یهو گفت...............
اینم پارت ۳ (✪‿✪)
بای👋💀🩸
ماه خونی🩸💀
( ادامه)
ویو لیا
یهو چنتا پسر اومدن جلومون من هم سرد شدم و گفتم
لیا: فرمایش
پسره: هیچی،
لیا: پس گم.شید برید
پسره: چرا خشگله دواداری می خوایم حرف بزنیم
بعد شورو کرد به دست کشیدن روی برن رینا که یهو رینا دستشو گرفت چرخوند 😳
رینا: حالا گم.شید
پسره: بی عساب😡
رینا هم یه چشم غره یی به پسرا رفت بعدم اونا رفتن
لیا: چه اشغالایی بودن
رینا: راست میگی به خدا
لیا: حالا ولش کن بیا بریم اینا ارزشی ندارن
رینا: راست میگی بیا بریم
بعدم رفتیم چند تا چیز خریدیم بعدم اومدیم بیرون بعدم باهم رفتیم رستوران سوشی خوردیم بعد هم از هم خدا هافزی کردیم و من هم اور گرفتم رفتم خونه .
رسیدم خونه لباسامو در اواردم نشستم رو کاناپه و شورو کردم به فیلم یهو وستای فیلم رینا زنگ زد
لیا: سلام چطوری
رینا: سسلام(لکنت)
لیا: چی شدی😳😡
رینا: آآآآ
که یهو گفت...............
اینم پارت ۳ (✪‿✪)
بای👋💀🩸
۲.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.