Painful love part 6
Painful love part 6
#استری_کیدز
با حس کردن یک مایه سردی که روی موهات و صورتت ریخته شده بود ، چشم هات را باز کردی یک مکان تاریکی بود دست و پاهات بسته و روی زمین خاکی به شکل خوابیده افتاده بودی !
دهنت با طناب بسته بود به طرز وحشتناکی ترسیده بودی، تنت داشت میلرزید ترست خیلی خیلی زیاد بود ، هیچجا قابل دیدن نبود یا نمیتونستی تشخیص بدی.
اما صدایی باعث شد .. به خودت بیای و حواست رو بهش به پیوندی .. یک صدای سوت مانندی که خیلی طولانی و ترسناک بود .. نمیدونستی از کجا یا چه شخصی درحال سوت زدنه باعث زیاد شدن ترس و وحشتت میشد
داشتی قدم های یک فرد که پیشت داشت میومد رو میشنیدی و این بیشتر باعث میشد تا اون شخص رو ببینی
صورتش قابل دیدن نداشت ، دست مردونه اش رو رسوند به موهایی که جلو صورتت ریخته بود .
اروم به پشت گوشت هدایت کرد با لبخند چندشی داشت بهت نگاه میکرد ماسکی که زده بود باعث شده بود ندونی کی زیر اون ماسک قایم شده
.. : به جهنم خوش اومدی هان مونه!
با تپش قلب شدید از خواب بیدار شدی نفس های تندی داشتی میکشیدی احساس خفگی میکردی دستت رو روی قفسه سینه ات گذاشتی و اروم سعی کردی تپش و کفس زدن هات رو اروم کنی
نگاهی به اطراف کردی که تو اتاق بودی به دیوار روبه روت به ساعت نگاه انداختی ۳ صبح بود..علت این خواب یا بهتره بگم کابوست رو نمیدونستی اما خیلی خوب میدونستی که ترسیدی .. یک چیزی تورو میترساند.. و این جین مو بود که حتی فکر کردن بهش هم باعث میشه بترسی و وحشت کنی !
نمیتونستی صدایی که شنیدی بودی رو تشخیص بدی
سعی کردی بهش فکر نکنی و دوباره بخوابی
دراز کسیدی و سرت رو روی بالش سفید کذاشتی همینطور پتو رو هم روی خودت کشیدی
نمیتونستی بخوابی و از یک چیزی معذب بودی
از اینک موندن به اینجا رو قبول کردی یکم نگرانت میکرد که نکنه زندگیت بدتر از این بشه ؟!
جوابش..رو هیچکس نمیدونست.. هیچکس..
.
.
& همه جارو گشتیم..ولی نتونستیم .. پیداش کنیم
با عصبانیت و خشم به مرد روبه روش نگاه کرد ، با نفرت و تنفر از مبل سلطنتی اش بلند شد و با صدای عمیق و واضح گفت :
÷ پس نتونستین پیدا کنید .. !
دستش رو روی شونه جک گذاشت ، چشم های جک چرخید و به شونه اش که از طرف دست رئیسش داشت لمس میشد ، نگاه کرد و آب دهنش رو قورت داده دوباره به چشم های نفرت امیزش نگاه کرد .
کمی چروکی ای بین ابرو و و. بالای بینی اش ایجاد شد و لب هاش رو گاز گرفت تا صدایی ازش بیرون نیاد
#استری_کیدز
با حس کردن یک مایه سردی که روی موهات و صورتت ریخته شده بود ، چشم هات را باز کردی یک مکان تاریکی بود دست و پاهات بسته و روی زمین خاکی به شکل خوابیده افتاده بودی !
دهنت با طناب بسته بود به طرز وحشتناکی ترسیده بودی، تنت داشت میلرزید ترست خیلی خیلی زیاد بود ، هیچجا قابل دیدن نبود یا نمیتونستی تشخیص بدی.
اما صدایی باعث شد .. به خودت بیای و حواست رو بهش به پیوندی .. یک صدای سوت مانندی که خیلی طولانی و ترسناک بود .. نمیدونستی از کجا یا چه شخصی درحال سوت زدنه باعث زیاد شدن ترس و وحشتت میشد
داشتی قدم های یک فرد که پیشت داشت میومد رو میشنیدی و این بیشتر باعث میشد تا اون شخص رو ببینی
صورتش قابل دیدن نداشت ، دست مردونه اش رو رسوند به موهایی که جلو صورتت ریخته بود .
اروم به پشت گوشت هدایت کرد با لبخند چندشی داشت بهت نگاه میکرد ماسکی که زده بود باعث شده بود ندونی کی زیر اون ماسک قایم شده
.. : به جهنم خوش اومدی هان مونه!
با تپش قلب شدید از خواب بیدار شدی نفس های تندی داشتی میکشیدی احساس خفگی میکردی دستت رو روی قفسه سینه ات گذاشتی و اروم سعی کردی تپش و کفس زدن هات رو اروم کنی
نگاهی به اطراف کردی که تو اتاق بودی به دیوار روبه روت به ساعت نگاه انداختی ۳ صبح بود..علت این خواب یا بهتره بگم کابوست رو نمیدونستی اما خیلی خوب میدونستی که ترسیدی .. یک چیزی تورو میترساند.. و این جین مو بود که حتی فکر کردن بهش هم باعث میشه بترسی و وحشت کنی !
نمیتونستی صدایی که شنیدی بودی رو تشخیص بدی
سعی کردی بهش فکر نکنی و دوباره بخوابی
دراز کسیدی و سرت رو روی بالش سفید کذاشتی همینطور پتو رو هم روی خودت کشیدی
نمیتونستی بخوابی و از یک چیزی معذب بودی
از اینک موندن به اینجا رو قبول کردی یکم نگرانت میکرد که نکنه زندگیت بدتر از این بشه ؟!
جوابش..رو هیچکس نمیدونست.. هیچکس..
.
.
& همه جارو گشتیم..ولی نتونستیم .. پیداش کنیم
با عصبانیت و خشم به مرد روبه روش نگاه کرد ، با نفرت و تنفر از مبل سلطنتی اش بلند شد و با صدای عمیق و واضح گفت :
÷ پس نتونستین پیدا کنید .. !
دستش رو روی شونه جک گذاشت ، چشم های جک چرخید و به شونه اش که از طرف دست رئیسش داشت لمس میشد ، نگاه کرد و آب دهنش رو قورت داده دوباره به چشم های نفرت امیزش نگاه کرد .
کمی چروکی ای بین ابرو و و. بالای بینی اش ایجاد شد و لب هاش رو گاز گرفت تا صدایی ازش بیرون نیاد
۶۷۰
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.