مافیای خشن من :
مافیای خشن من :
𝕻𝖆𝖗𝖙/23
ا.ت ویو:
رفتم رو تخت دراز کشیدم که دستی زیر کمرم حس کردم اون کوک بود جیغ بلندی کشیدم و از تخت پرت شدم
_خانوم کوچولو قانونارو یادت رفته؟ هرکاری من بگم انجام میدی الان باید کنار من بخوابی
+بله...
کوسن خرگوشمو بغل کردم خودمم تو بغل کوک بود
(فردا)
فردا بیدار شدم خواستم برم بیرون یکی از لباسای جدیدمو پوشیدم کوک هنوز خواب بود رفتم بیرون تا یکم چیز میز بخرم میدونم که کوک نمیزاره و قراره تنبیه بشم ولی خب...تو راه بودم کلی چیزی میز خریدم تا به یه مغازه رسیدم که کلی طرح تتو داشت حتما اونجا تتو میزنه(ن پس خواهرم...میدن)
رفتم و برای خودم یه تتوی کوچولو زدم ولی خب به پای کوک نمیرسه که کل دستش تتوعع رفتم سمت عمارت وقتی رسیدم با قیافه عصبی کوک مواجه شدم از مچ دستم گرف و منو برد به یه اتاق با در قرمز پرتم کرد رو یه تخت فلزی خیلی ترسیده بودم و شروع به گریه کردم کوک با یه شلاق خونی اومد سمتم
چند مین گذشت و کوک هنوز دست از شلاق زدن برنداشت لباسم خونی شده بود و دیگه کمرو حس نمیکردم
_تو... باعث شدی من اینجوری بشم(اخرشو بادادگفت) تو ولم کردی عوضی الانم داری با هرچی پسره میچرخی(کلا همچیو با داد میگه بچم) تو میدونستی من دوست دارم و از احساسم سواستفاده کردی...الانم باید تقاص پس بدی
+فکر کردی من خودم خواستم؟ (جیغ)
_ا.ت تو رفتی تو منو ولم کردی بخواطر هوس؟ (عربده)
(دلم برای خدمتکارای اونجا میسوزه فکر کنم کر شدن)
+جونگکوک من نمیخواستم ازت جدا شم(گریه و داد) من مجبور بودم بخواطر خودت
_انتظار داری حرفتو باور کنم؟
𝕻𝖆𝖗𝖙/23
ا.ت ویو:
رفتم رو تخت دراز کشیدم که دستی زیر کمرم حس کردم اون کوک بود جیغ بلندی کشیدم و از تخت پرت شدم
_خانوم کوچولو قانونارو یادت رفته؟ هرکاری من بگم انجام میدی الان باید کنار من بخوابی
+بله...
کوسن خرگوشمو بغل کردم خودمم تو بغل کوک بود
(فردا)
فردا بیدار شدم خواستم برم بیرون یکی از لباسای جدیدمو پوشیدم کوک هنوز خواب بود رفتم بیرون تا یکم چیز میز بخرم میدونم که کوک نمیزاره و قراره تنبیه بشم ولی خب...تو راه بودم کلی چیزی میز خریدم تا به یه مغازه رسیدم که کلی طرح تتو داشت حتما اونجا تتو میزنه(ن پس خواهرم...میدن)
رفتم و برای خودم یه تتوی کوچولو زدم ولی خب به پای کوک نمیرسه که کل دستش تتوعع رفتم سمت عمارت وقتی رسیدم با قیافه عصبی کوک مواجه شدم از مچ دستم گرف و منو برد به یه اتاق با در قرمز پرتم کرد رو یه تخت فلزی خیلی ترسیده بودم و شروع به گریه کردم کوک با یه شلاق خونی اومد سمتم
چند مین گذشت و کوک هنوز دست از شلاق زدن برنداشت لباسم خونی شده بود و دیگه کمرو حس نمیکردم
_تو... باعث شدی من اینجوری بشم(اخرشو بادادگفت) تو ولم کردی عوضی الانم داری با هرچی پسره میچرخی(کلا همچیو با داد میگه بچم) تو میدونستی من دوست دارم و از احساسم سواستفاده کردی...الانم باید تقاص پس بدی
+فکر کردی من خودم خواستم؟ (جیغ)
_ا.ت تو رفتی تو منو ولم کردی بخواطر هوس؟ (عربده)
(دلم برای خدمتکارای اونجا میسوزه فکر کنم کر شدن)
+جونگکوک من نمیخواستم ازت جدا شم(گریه و داد) من مجبور بودم بخواطر خودت
_انتظار داری حرفتو باور کنم؟
۴.۱k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.