دست هاش تا آرنج گلی بود.
دست هاش تا آرنج گلی بود.
گفت كه در زمان هایِ بسيار قديم زن و مردی پينه دوز يك روز به هنگام كار بوسه را كشف كردند.
مرد دست هاش به كار بود، تكه نخی را به دندان كند، به زنش گفت بيا اين را از لب من بردار و بينداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد كه نخ را از لب هایِ مرد بردارد، ديد دستش بند است، گفت چه كار كنم.
ناچار با لب برداشت، شيرين بود، ادامه دادند.
:: عباس معروفی
گفت كه در زمان هایِ بسيار قديم زن و مردی پينه دوز يك روز به هنگام كار بوسه را كشف كردند.
مرد دست هاش به كار بود، تكه نخی را به دندان كند، به زنش گفت بيا اين را از لب من بردار و بينداز. زن هم دست هاش به سوزن و وصله بود، آمد كه نخ را از لب هایِ مرد بردارد، ديد دستش بند است، گفت چه كار كنم.
ناچار با لب برداشت، شيرين بود، ادامه دادند.
:: عباس معروفی
۱.۱k
۲۲ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.