عشق قدیمی p7
الکس:یواش یواش اول اینکه با آلیس و ی هفته دیگه
جنی:وایی خیلی خوشحال شدم
دیدم یورا و تهیونگ هم باهم امدن تو کافه سرمو انداختم پایین ک منو نبینن
الکس:چیزی شده
جنی:چی نه نه
الکس:اون دوست پسر قبلیت نیست ک بهت خیانت کرد
جنی:ا...اره
الکس:اون دختره کیه
جنی:یورا نامزدش قراره ازدواج کنن
الکس:گفته بودم ی کاریش میکنم
جنی:الکس لطفا
الکس دستمو گرفت رفتم سر میزشون
جنی :سلام ب همگی
ته و یورا:سلام
یورا :دوست پسرته
الکس:اره
کلا هنگ کرده بودم الکس داشت چی میگفت واقعا نمی دوستم
ویو تهیونگ
واقعا دوست پسر داره حتی فکرشم نمیکردم ی همچین روزی رو ببینم بغض گلوم رو گرفته بود ک گوشیم زنگ خورد
ته:ببخشید
رفتم بیرون از کافه تلفن رو جواب دادم
ته:الو
جیهوپ:داداش چی کاره ای
ته:با یورا تو کافه بودم
جیهوپ:هوم باشه
ته:خواهرت و دوست پسرش هم اینجان توهم بیا
جیهوپ:خواهرم و دوست پسرش
ته:اره مگه نمی دونستی
جیهوپ:نه اصلا ولش کن ب من چه
ته:(زیر لب)واقعا تف ب غیرتت
جیهوپ:چیزی گفتی
ته:نه نه فعلا خودافظ
تلفن رو قط کردم و رفتم تو نشستم
الکس :عشقم دیگه بریم این دوتا مرغ عشق رو تنها بزاریم
جنی:اها باشه بریم فعلا بای
یورا :بای
یورا :عشقم نگا چقد باهم خوب کنار میان واقعا برای جنی خوشحالم
ته:چرا براش خوشحالی
یورا:چی چرا بعد یکی مثل تو حقشه خوشحال باشه
ته:یعنی چی منظورتو واضح بگو یعنی من بدم
یورا:نه نه اصلا منظورم این نبود
ته:پس منظورت چیه (داد)
یورا:سرم داد نزن
از کافه رفتم بیرون و یورا دنبالم امد
ویو یورا
یورا:تهیونگ لطفا صب کن منظورم این نیست
با اون پاشنه بلندا واقعا سخت بود بدوم که افتادم زمین پام زخم شد تهیونگ هم همینجوری فقط میرفت زدم زیر گریه پاشدم میخواستم تاکسی بگیریم ک ی ماشین امد جلوم
جیهوپ:خوشگله اینجا چیکار میکنی
یورا:میشه منو برسونی خونه
جیهوپ:باشه بیا
سوار ماشین شدم و فقط گریه میکردم
جیهوپ:چیزی شده
یورا :تهیونگ واقعا من دوسش دارم از ته دلم دوسش دارم امه اون فکر کنم بازم عاشق جنی شده(گریه شدیدتر)
جیهوپ:نمیدنم واقعا چی بگم اما درمان دردتو میدونم
منم دیگه چیزی نگفتم جلوی ی بار نگهداشت
یورا :چرا امدیم اینجا
جیهوپ:درمان دردت پیاده شو بریم
پیاده شدیم بوی سیگار یکم ازیتم میکرد سر ی میز نشستیم و دوتا ویسکی سفارش دادیم
ویو نویسنده
جنی:الکس واقعا هواست هس چیکار کردی
الکس از کارش اصلا پشیمون نبود و گفت
الکس:اره
و الکس جنی رو برد خونه خودشم رفت خونه خودش خب حالا بریم سر موضوع تهیونگ بعد از اینکه با یورا بحث کردن رفت ی بار(باری ک یورا و جیهوپ رفتن با اونی ک تهیونگ رفته یکی نیست)اونجا هر شاتی ک میخورد پشیمون میشد ک چرا اون کارو با جنی کرده توی همین فکرا بود ک ی دختر امد روی پاهای تهیونگ نشست
ته:چی میخوای
دختره:خیلی ناراحتی
دختره لباش رو نزدیک لبای تهیونگ کرد ک تهیونگ دختره رو تو بغلش گرفت و رفتن توی یکی از اتاق ها تهیونگ جوری اون دختره رو ب فاک داده بود ک نمیتونست حتی پاشه خب خب بیریم پیش یورا و جی هوپ یورا انقد مست بود حتی نمی دونست چی میگه یورا پاشد رفت روی پاهای جیهوپ نشست پاهاشو دور کمرش حلقه کرد لباشو کبوند روی لبای جیهوپ جیهوپ هم اونو از خودش دور کرد
جیهوپ:چیکار میکنی
یورا:من میخوامت ددی
جیهوپ هم ب اندازه کافی مست بود و یورا رو برد توی یکی از اتاق ها و(اسمات)
جنی:وایی خیلی خوشحال شدم
دیدم یورا و تهیونگ هم باهم امدن تو کافه سرمو انداختم پایین ک منو نبینن
الکس:چیزی شده
جنی:چی نه نه
الکس:اون دوست پسر قبلیت نیست ک بهت خیانت کرد
جنی:ا...اره
الکس:اون دختره کیه
جنی:یورا نامزدش قراره ازدواج کنن
الکس:گفته بودم ی کاریش میکنم
جنی:الکس لطفا
الکس دستمو گرفت رفتم سر میزشون
جنی :سلام ب همگی
ته و یورا:سلام
یورا :دوست پسرته
الکس:اره
کلا هنگ کرده بودم الکس داشت چی میگفت واقعا نمی دوستم
ویو تهیونگ
واقعا دوست پسر داره حتی فکرشم نمیکردم ی همچین روزی رو ببینم بغض گلوم رو گرفته بود ک گوشیم زنگ خورد
ته:ببخشید
رفتم بیرون از کافه تلفن رو جواب دادم
ته:الو
جیهوپ:داداش چی کاره ای
ته:با یورا تو کافه بودم
جیهوپ:هوم باشه
ته:خواهرت و دوست پسرش هم اینجان توهم بیا
جیهوپ:خواهرم و دوست پسرش
ته:اره مگه نمی دونستی
جیهوپ:نه اصلا ولش کن ب من چه
ته:(زیر لب)واقعا تف ب غیرتت
جیهوپ:چیزی گفتی
ته:نه نه فعلا خودافظ
تلفن رو قط کردم و رفتم تو نشستم
الکس :عشقم دیگه بریم این دوتا مرغ عشق رو تنها بزاریم
جنی:اها باشه بریم فعلا بای
یورا :بای
یورا :عشقم نگا چقد باهم خوب کنار میان واقعا برای جنی خوشحالم
ته:چرا براش خوشحالی
یورا:چی چرا بعد یکی مثل تو حقشه خوشحال باشه
ته:یعنی چی منظورتو واضح بگو یعنی من بدم
یورا:نه نه اصلا منظورم این نبود
ته:پس منظورت چیه (داد)
یورا:سرم داد نزن
از کافه رفتم بیرون و یورا دنبالم امد
ویو یورا
یورا:تهیونگ لطفا صب کن منظورم این نیست
با اون پاشنه بلندا واقعا سخت بود بدوم که افتادم زمین پام زخم شد تهیونگ هم همینجوری فقط میرفت زدم زیر گریه پاشدم میخواستم تاکسی بگیریم ک ی ماشین امد جلوم
جیهوپ:خوشگله اینجا چیکار میکنی
یورا:میشه منو برسونی خونه
جیهوپ:باشه بیا
سوار ماشین شدم و فقط گریه میکردم
جیهوپ:چیزی شده
یورا :تهیونگ واقعا من دوسش دارم از ته دلم دوسش دارم امه اون فکر کنم بازم عاشق جنی شده(گریه شدیدتر)
جیهوپ:نمیدنم واقعا چی بگم اما درمان دردتو میدونم
منم دیگه چیزی نگفتم جلوی ی بار نگهداشت
یورا :چرا امدیم اینجا
جیهوپ:درمان دردت پیاده شو بریم
پیاده شدیم بوی سیگار یکم ازیتم میکرد سر ی میز نشستیم و دوتا ویسکی سفارش دادیم
ویو نویسنده
جنی:الکس واقعا هواست هس چیکار کردی
الکس از کارش اصلا پشیمون نبود و گفت
الکس:اره
و الکس جنی رو برد خونه خودشم رفت خونه خودش خب حالا بریم سر موضوع تهیونگ بعد از اینکه با یورا بحث کردن رفت ی بار(باری ک یورا و جیهوپ رفتن با اونی ک تهیونگ رفته یکی نیست)اونجا هر شاتی ک میخورد پشیمون میشد ک چرا اون کارو با جنی کرده توی همین فکرا بود ک ی دختر امد روی پاهای تهیونگ نشست
ته:چی میخوای
دختره:خیلی ناراحتی
دختره لباش رو نزدیک لبای تهیونگ کرد ک تهیونگ دختره رو تو بغلش گرفت و رفتن توی یکی از اتاق ها تهیونگ جوری اون دختره رو ب فاک داده بود ک نمیتونست حتی پاشه خب خب بیریم پیش یورا و جی هوپ یورا انقد مست بود حتی نمی دونست چی میگه یورا پاشد رفت روی پاهای جیهوپ نشست پاهاشو دور کمرش حلقه کرد لباشو کبوند روی لبای جیهوپ جیهوپ هم اونو از خودش دور کرد
جیهوپ:چیکار میکنی
یورا:من میخوامت ددی
جیهوپ هم ب اندازه کافی مست بود و یورا رو برد توی یکی از اتاق ها و(اسمات)
۶.۳k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.