پارت هشتم
پارت هشتم
با اوپا رسیدیم جلوی در شرکت
من تازه یادم اومده بود تا هشت کلاس بیشتر نخوندم(:
-اوپا...من نمی تونم پیشتون کار کنم
+چرا؟؟؟
-چون.....من فقط تا کلاس هشتم درس خوندم....*بغض*
+اشکالی نداره یکی از مدیرعاملای زن قراره بهت تو کارا کمک کنه در ضمن من دنبال یه معلم خصوصی خوب برای تو هستم پس نگرانش نباش
-یعنی تو مشکلی نداری من اینجا کار کنم؟
+معلومه که نه تو خواهرمی من مثله چشمام به تو اعتماد دارم
-ازت ممنونم اوپا فکر نمی کردم بعد مامان و بابا کسی بخواد دوسم داشته باشه((:
+چرا همچین فکری کردی؟؟ دیگه نبینم بگی تنهام یا که کسی دوسم نداره هر چی که بشه من حواسم بهت هست
.....
نگاهی به پرونده های روبروم انداختم
همشون زبان انگلیسی بود و منم انگلیسی هیچی بلد نبودم
تازه یه سری از نامه های کره ای هم بودن که من کلماتشونو نمی فهمیدم
بایدم اینجوری میشدم وقتی تا هشت کلاس بیشتر درس نخوندم(:
همون لحظه در باز شد و اوپا داخل شد
+کارا چطور پیش میره ا/ت؟
-اوپا....من هیچی بلد نیستم نمی تونم اینکارو بکنم...نمی تونم هیچ کدوم از این پرونده هارو ترجمه کنم
+نگران نباش فکر اینجاهاشو کردم نامجون یکی از دوستام که تو کار ترجمه اس اومده پیشت و قراره بهت انگلیسی هم یاد بده
پشت سرش پسر قد بلندی وایساده بود و مثل اوپا کت و شلوار پوشیده بود
×سلام خانوم من کیم نامجون هستم مترجم شرکت
-منم مین ا/ت هستم خواهر مین یونگی
+نامجون دیگه بهت نگم هر کاری که میتونی بکن
×چشم
اوپا بعد از اینکه رفت نامجون پیشم نشست و شروع کرد به ترجمه
یونگی ویو
-آقایون من این جلسه رو گذاشتم تا بهتون بگم خواهر منم از این به بعد کنار من تو کارهای شرکت هست اما یه سریاتون انگار اعتراض دارن
آقای یانگ:درست حدس زدین آقای مین خواهرِ شما تا کلاس هشتم بیشتر درس نخونده و حتی یه مدرک ساده دانشگاهی هم نداره چجوری قراره اینجا کار کنه؟
خانوم لی:حتی ایشون زبان انگلیسی هم برای ترجمه بلد نیستن
بین مدیرعاملا همهمه بود
یه مشت محکم به میز زدم که همه ساکت شدم
-این رو خودم می دونم و نیازی به یادآوری نیست من برای خواهرم معلم خصوصی گرفتم و قراره به زودی بره دانشگاه چند سالی طول میکشه تا مدرک بگیره اما من اینجا نگهش می دارم تا با فضای شرکتمون آشنا بشه و بتونه کارارو زودتر یاد بگیره
خانوم لی:برای مذاکره با شرکت های خارجی چی؟ اونو همراه خودمون میبریم؟
-نه تا وقتی که مدرک دانشگاهش رو بگیره در ضمن من مترجم شرکت رو براش فرستادم تا بهش انگلیسی یاد بده پس جای نگران نیست....درست نمیگم آقای یانگ؟
آقای یانگ:ب...بله آقای مین
-ختم جلسه
شب بازم پارت میذارم(((:
با اوپا رسیدیم جلوی در شرکت
من تازه یادم اومده بود تا هشت کلاس بیشتر نخوندم(:
-اوپا...من نمی تونم پیشتون کار کنم
+چرا؟؟؟
-چون.....من فقط تا کلاس هشتم درس خوندم....*بغض*
+اشکالی نداره یکی از مدیرعاملای زن قراره بهت تو کارا کمک کنه در ضمن من دنبال یه معلم خصوصی خوب برای تو هستم پس نگرانش نباش
-یعنی تو مشکلی نداری من اینجا کار کنم؟
+معلومه که نه تو خواهرمی من مثله چشمام به تو اعتماد دارم
-ازت ممنونم اوپا فکر نمی کردم بعد مامان و بابا کسی بخواد دوسم داشته باشه((:
+چرا همچین فکری کردی؟؟ دیگه نبینم بگی تنهام یا که کسی دوسم نداره هر چی که بشه من حواسم بهت هست
.....
نگاهی به پرونده های روبروم انداختم
همشون زبان انگلیسی بود و منم انگلیسی هیچی بلد نبودم
تازه یه سری از نامه های کره ای هم بودن که من کلماتشونو نمی فهمیدم
بایدم اینجوری میشدم وقتی تا هشت کلاس بیشتر درس نخوندم(:
همون لحظه در باز شد و اوپا داخل شد
+کارا چطور پیش میره ا/ت؟
-اوپا....من هیچی بلد نیستم نمی تونم اینکارو بکنم...نمی تونم هیچ کدوم از این پرونده هارو ترجمه کنم
+نگران نباش فکر اینجاهاشو کردم نامجون یکی از دوستام که تو کار ترجمه اس اومده پیشت و قراره بهت انگلیسی هم یاد بده
پشت سرش پسر قد بلندی وایساده بود و مثل اوپا کت و شلوار پوشیده بود
×سلام خانوم من کیم نامجون هستم مترجم شرکت
-منم مین ا/ت هستم خواهر مین یونگی
+نامجون دیگه بهت نگم هر کاری که میتونی بکن
×چشم
اوپا بعد از اینکه رفت نامجون پیشم نشست و شروع کرد به ترجمه
یونگی ویو
-آقایون من این جلسه رو گذاشتم تا بهتون بگم خواهر منم از این به بعد کنار من تو کارهای شرکت هست اما یه سریاتون انگار اعتراض دارن
آقای یانگ:درست حدس زدین آقای مین خواهرِ شما تا کلاس هشتم بیشتر درس نخونده و حتی یه مدرک ساده دانشگاهی هم نداره چجوری قراره اینجا کار کنه؟
خانوم لی:حتی ایشون زبان انگلیسی هم برای ترجمه بلد نیستن
بین مدیرعاملا همهمه بود
یه مشت محکم به میز زدم که همه ساکت شدم
-این رو خودم می دونم و نیازی به یادآوری نیست من برای خواهرم معلم خصوصی گرفتم و قراره به زودی بره دانشگاه چند سالی طول میکشه تا مدرک بگیره اما من اینجا نگهش می دارم تا با فضای شرکتمون آشنا بشه و بتونه کارارو زودتر یاد بگیره
خانوم لی:برای مذاکره با شرکت های خارجی چی؟ اونو همراه خودمون میبریم؟
-نه تا وقتی که مدرک دانشگاهش رو بگیره در ضمن من مترجم شرکت رو براش فرستادم تا بهش انگلیسی یاد بده پس جای نگران نیست....درست نمیگم آقای یانگ؟
آقای یانگ:ب...بله آقای مین
-ختم جلسه
شب بازم پارت میذارم(((:
۲۴.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.