پارت یک خدای اسمانی
تو اسمت ا /ت هست دختر ٢٤ ساله خیلی مهربون تو فایر بودی
جیمین اون پسر خوبی بود سن ٢٧ ساله پسر خوب و پولداری خیلییی
بریم داستاننن
تو توعه مدرسه کره جنوبی درس میخوندی پدر مادرت لندن بؤدن و برات پول میفرستا ن ولی قبول نمیکردی داستان چیه داستان اینه جیمین عاشقت میشه و توور از پدرت میخره
تو داخل خؤنه بودی دیدی یهوووو دأرن محکم در میزنن رفتی باز کردی دیدی یه مرد تورو بیهوش کردو برد
برد پیش رئیسش تو اوردن جلوی رئیس بیهوش اومدی دیدی یه مرد خیلی جذاب جلوته اوون جیمین بود مافیا جهان خداااا
دیدی بهت میگه سلام بیبی خانم من تو گفتی من بیبی نیستم مردیکهه اشغال فهمیدییی بعد گفت بهتره باهام درست حرف بزنی تورو برد تو یه اتاق تاریک گفت میخام یه چیزی بهت بگمممم گفتی بنال عوضی بهت گفت من تورو از پارت آقای کانگ جو خریدم و تو الان برای منیی تو گفتی خیلی شوخی بامزه ای بود آقا ی جیمین جیمین سند نشؤن داد گفت آقای جیمیم نه ددی جیمین سند دیدی گریت گرفت گفتتتت چیییی میگی پدر من اینکارو نمیکنه اون دوسم دارههههه اشغال جیمیمن گفت ولی دیدی کرد بعد رفت تو اتاق تورو گذاشت تاریک بود اتاق میگفتی ولم کنین من چیکار کردم اخخهههه بعد جیغ زدین جییمین پوز خنده زد رفتی تو از گریه دیگه مردییی میخاستی بمیری واست سوال بود چرا پارت این کارو کرد یکی از بادیگارد های جیمین اومد گفت پدرتون به پول زیادیا نیاز دأشت و شماره فروخت بعد گفت رفتی تو داد زدیییی نههههههه چراااا مننن خدااا بابا من بهت بودم چراااااا
ادامه دارد ...
جیمین اون پسر خوبی بود سن ٢٧ ساله پسر خوب و پولداری خیلییی
بریم داستاننن
تو توعه مدرسه کره جنوبی درس میخوندی پدر مادرت لندن بؤدن و برات پول میفرستا ن ولی قبول نمیکردی داستان چیه داستان اینه جیمین عاشقت میشه و توور از پدرت میخره
تو داخل خؤنه بودی دیدی یهوووو دأرن محکم در میزنن رفتی باز کردی دیدی یه مرد تورو بیهوش کردو برد
برد پیش رئیسش تو اوردن جلوی رئیس بیهوش اومدی دیدی یه مرد خیلی جذاب جلوته اوون جیمین بود مافیا جهان خداااا
دیدی بهت میگه سلام بیبی خانم من تو گفتی من بیبی نیستم مردیکهه اشغال فهمیدییی بعد گفت بهتره باهام درست حرف بزنی تورو برد تو یه اتاق تاریک گفت میخام یه چیزی بهت بگمممم گفتی بنال عوضی بهت گفت من تورو از پارت آقای کانگ جو خریدم و تو الان برای منیی تو گفتی خیلی شوخی بامزه ای بود آقا ی جیمین جیمین سند نشؤن داد گفت آقای جیمیم نه ددی جیمین سند دیدی گریت گرفت گفتتتت چیییی میگی پدر من اینکارو نمیکنه اون دوسم دارههههه اشغال جیمیمن گفت ولی دیدی کرد بعد رفت تو اتاق تورو گذاشت تاریک بود اتاق میگفتی ولم کنین من چیکار کردم اخخهههه بعد جیغ زدین جییمین پوز خنده زد رفتی تو از گریه دیگه مردییی میخاستی بمیری واست سوال بود چرا پارت این کارو کرد یکی از بادیگارد های جیمین اومد گفت پدرتون به پول زیادیا نیاز دأشت و شماره فروخت بعد گفت رفتی تو داد زدیییی نههههههه چراااا مننن خدااا بابا من بهت بودم چراااااا
ادامه دارد ...
۲۲.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.