تکپارتی(درخواستی)p1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#یونجون #هیونینگ_کای
&وقتی هردو همزمان..
علامت ا.ت علامت یونجون× علامت کای_
_دوست دارم ا.ت..
همینطور که زیر چتر بودین تا به خاطر بارون خیس نشین بهت همچنین حرفی زدو تو با تعجب و حیرت سرتو به سمتش چرخوندیو چشاتو به چشاش دوختی..
چی..؟
_دوست دارم!
وایسا ببینم شما دو امروز منو به بازی گرفتین؟
_چی؟منظورت چیه؟
منظورم اینه احساسات من واستون شوخیه؟
_ا.ت..
همین الان یونجون بهم پیام دادو گفت عاشقمه..تو هم الان..این چه وضعشه ها؟
_یونجون بهت گفته عاشقته؟
×آره...همینو بهش گفتم!*نفس نفس*
با صدای که از روبه رو شنیدین هرو به سمت صدا برگشته و به یونجونی که موش آبکش شده بود نگاه کردین..
×ا.ت من تورو دوست دارم!
کای سری پایین انداخت و لبخند تلخی زد و آروم زیر لب چیزی زمزمه کرد که کل دلتو به لرزه درآورد..
_نه به اندازه من...
وایسین ببینم این چه وضعشه...یونجون منو تو دوست صمیمی هستیم کی اینقد پیش رفتیم و تو کای منو تو به زور با هم صحبت میکنیم تو چطوری عاش..
_درسته،تو باید اونو دوست داشته باشی..
دستتو گرفت و با لبخند چترو بهت داد و همینطور که لبخند تلخی میزد ادامه داد:امیدوارم کنار هم شاد باشین..
کای..
قبل اینکه حرفتو کامل کنی گذاشت و رفت خواستی دنبالش بری که با گرفته شدن دستت توسط یونجون متوقف شدی..
×ا.ت...
یونجون نگاه میدونی که چقد رکم مگه نه پس به خاطر حرفی که میزنم ازم ناراحت نشو..تو فقط برام دوستی نه فراتر از اون من هیچوقت عاشقت نبودم و..منم کای رو دوست دارم پس..*دستتو از دستش کشیدی بیرون*ببخشید و بیا همینطوری دوست بمونیم..*چترو دادی دست یونجون و به سمتی که کای ازش رفته بود دویدی!
هنوز چیزی ندویده بودی که کای رو دیدی..
به سمتش دویدی و از پشت بغلش کردی که شوکه شدو پرسید..
_شم..
منم ا.ت..
_ا.ت؟*حیرت زده*
اره ا.ت آخه عوضی قبل اینکه بذاری زری بزنم کجا گم میشی!
دستتو باز کردو برگشت سمت تو و سوالی نگات کرد..
الان هردوتون خیس آب شده بودین ولی اهمیت نمیدادین چون حسی که بهم دیگه داشتین توسط قطره های بارون داشت شعله ور تر میشد..
تو یه احمقی..
_ا.ت..
تو یه..*زدی سینش*خودخواهی..
_ا.ت..*دستتو گرفت و پیرهنشو با یه دستش درآورد و بالای سرت گرفت تا زیادی خیس نشی!
#درخواستی
#یونجون #هیونینگ_کای
&وقتی هردو همزمان..
علامت ا.ت علامت یونجون× علامت کای_
_دوست دارم ا.ت..
همینطور که زیر چتر بودین تا به خاطر بارون خیس نشین بهت همچنین حرفی زدو تو با تعجب و حیرت سرتو به سمتش چرخوندیو چشاتو به چشاش دوختی..
چی..؟
_دوست دارم!
وایسا ببینم شما دو امروز منو به بازی گرفتین؟
_چی؟منظورت چیه؟
منظورم اینه احساسات من واستون شوخیه؟
_ا.ت..
همین الان یونجون بهم پیام دادو گفت عاشقمه..تو هم الان..این چه وضعشه ها؟
_یونجون بهت گفته عاشقته؟
×آره...همینو بهش گفتم!*نفس نفس*
با صدای که از روبه رو شنیدین هرو به سمت صدا برگشته و به یونجونی که موش آبکش شده بود نگاه کردین..
×ا.ت من تورو دوست دارم!
کای سری پایین انداخت و لبخند تلخی زد و آروم زیر لب چیزی زمزمه کرد که کل دلتو به لرزه درآورد..
_نه به اندازه من...
وایسین ببینم این چه وضعشه...یونجون منو تو دوست صمیمی هستیم کی اینقد پیش رفتیم و تو کای منو تو به زور با هم صحبت میکنیم تو چطوری عاش..
_درسته،تو باید اونو دوست داشته باشی..
دستتو گرفت و با لبخند چترو بهت داد و همینطور که لبخند تلخی میزد ادامه داد:امیدوارم کنار هم شاد باشین..
کای..
قبل اینکه حرفتو کامل کنی گذاشت و رفت خواستی دنبالش بری که با گرفته شدن دستت توسط یونجون متوقف شدی..
×ا.ت...
یونجون نگاه میدونی که چقد رکم مگه نه پس به خاطر حرفی که میزنم ازم ناراحت نشو..تو فقط برام دوستی نه فراتر از اون من هیچوقت عاشقت نبودم و..منم کای رو دوست دارم پس..*دستتو از دستش کشیدی بیرون*ببخشید و بیا همینطوری دوست بمونیم..*چترو دادی دست یونجون و به سمتی که کای ازش رفته بود دویدی!
هنوز چیزی ندویده بودی که کای رو دیدی..
به سمتش دویدی و از پشت بغلش کردی که شوکه شدو پرسید..
_شم..
منم ا.ت..
_ا.ت؟*حیرت زده*
اره ا.ت آخه عوضی قبل اینکه بذاری زری بزنم کجا گم میشی!
دستتو باز کردو برگشت سمت تو و سوالی نگات کرد..
الان هردوتون خیس آب شده بودین ولی اهمیت نمیدادین چون حسی که بهم دیگه داشتین توسط قطره های بارون داشت شعله ور تر میشد..
تو یه احمقی..
_ا.ت..
تو یه..*زدی سینش*خودخواهی..
_ا.ت..*دستتو گرفت و پیرهنشو با یه دستش درآورد و بالای سرت گرفت تا زیادی خیس نشی!
۲۱.۶k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.