چندپارتی یونگی:)
مامان چایی اورد و بعد کمی صحبت و شام دایی اینا بالاخره رفتن و منم رفتم تو اتاقم تا یکم پلکامو بزارم رو هم که صدای در اومد و قامت مادر گرامی ظاهر شد
☆یوری
کلافه گفتم
+بله
مامی عصبانی شد و گفت
☆هویی با مادرت درس زر زر کناا
+ببخشید خب...حالا چیکارم داری
☆براچی معموریت و قبول کردی مگ نمیفهمی خطرناکه
+مامان جان وقتی یه موقیت برام پیش اومده که ۸ ماه از دانشگاهه کوفتیم کمتر بشه براچی باید ردش کنم اخه شمام وقت گیر اوردی باز
☆اخه اگه بلایی سرت بیاد من چه غلطی کنم
+نگران نباش من کارمو بلدم
☆از دست تو دختر
+شب بخیرر
☆شب بخیر
مامان رفت بیرون و منم لباسمو عوض کردم و خوابیدم
(زینگ زینگ...زینگ زینگ)
الارم کوفتی گوشیمو خاموش کردم و از جام پاشدم با دیدن قیافم تو اینه جیغ خفه ای زدم و دومتر پرت شدم اونور
+یا سم السّامعین این چه قیافه ایهه
رفتم دستشویی و یه ابی به صورتم زدم تا یکم شبیه ادمیزاد بشم و بعد کیف و گوشیمو برداشتم و پیش به سوی دانشگاه
(۱٠ مین بعد)
رسیدم به کلاس خداروشکر هنو استاد نیومده بود رفتم و کنار
سونگ هیون و تا اومدم حرفی بزنم...
حمایت؟ ✨🦦
☆یوری
کلافه گفتم
+بله
مامی عصبانی شد و گفت
☆هویی با مادرت درس زر زر کناا
+ببخشید خب...حالا چیکارم داری
☆براچی معموریت و قبول کردی مگ نمیفهمی خطرناکه
+مامان جان وقتی یه موقیت برام پیش اومده که ۸ ماه از دانشگاهه کوفتیم کمتر بشه براچی باید ردش کنم اخه شمام وقت گیر اوردی باز
☆اخه اگه بلایی سرت بیاد من چه غلطی کنم
+نگران نباش من کارمو بلدم
☆از دست تو دختر
+شب بخیرر
☆شب بخیر
مامان رفت بیرون و منم لباسمو عوض کردم و خوابیدم
(زینگ زینگ...زینگ زینگ)
الارم کوفتی گوشیمو خاموش کردم و از جام پاشدم با دیدن قیافم تو اینه جیغ خفه ای زدم و دومتر پرت شدم اونور
+یا سم السّامعین این چه قیافه ایهه
رفتم دستشویی و یه ابی به صورتم زدم تا یکم شبیه ادمیزاد بشم و بعد کیف و گوشیمو برداشتم و پیش به سوی دانشگاه
(۱٠ مین بعد)
رسیدم به کلاس خداروشکر هنو استاد نیومده بود رفتم و کنار
سونگ هیون و تا اومدم حرفی بزنم...
حمایت؟ ✨🦦
۲.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.